به خویت کرده ام عادت، ولی این بارمیترسم
به خویت کرده ام عادت، ولی این بارمیترسم
من از تکرار بی پایان ِ این تکرار میترسم
توگفتی می روم شایدکه فرداقسمتت باشم
من از این وعده هایِ پوچِ لا کردار میترسم
ز
همین دیروزمیگفتی که بی توزود میمیرم
من از این حرف هایِ شوخیِ دلدار میترسم
به رسوایی دلی دارم که ازدردت بسی نالد
من از اندوهِ وحشتناکِ این گیتار میترسم
نمی دانم چه شعری گویم ازدرددلم کاهد
من از گفتارِمعنی دارِ این اشعار میترسم
من از تکرار بی پایان ِ این تکرار میترسم
توگفتی می روم شایدکه فرداقسمتت باشم
من از این وعده هایِ پوچِ لا کردار میترسم
ز
همین دیروزمیگفتی که بی توزود میمیرم
من از این حرف هایِ شوخیِ دلدار میترسم
به رسوایی دلی دارم که ازدردت بسی نالد
من از اندوهِ وحشتناکِ این گیتار میترسم
نمی دانم چه شعری گویم ازدرددلم کاهد
من از گفتارِمعنی دارِ این اشعار میترسم
۵۱۴
۳۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.