بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
از منظری روانشناسانه هر کدام از ما یک من داریم (ego)، و یک خود (self).
اگربخواهی میتوانی من راخودآگاه ذهنی ات بگیری و خود را ناخود آگاهت که حاوی اطلاعات بسیار است.خود آگاه ذهنی در برابر ناخودآگاه بسیار کوچک و ناچیز است. زیرا من را مجموعهای از اطلاعات ذهنی و دریافتهای احساسی تشکیل می دهند. اما خود تمامی اطلاعات از گذشتههای دور و دراز را در خود نهان دارد.
این خود را هستهٔ روانی و مخزن انواع کهن الگوها دانستهاند.به واقع دریایی است عظیم از اطلاعات گوناگون و اتفاقات رنگارنگ که البته زبان نمادین و منطق خاص خود را دارد.
زبان این خود شبیه زبان رؤیاهاست. بیشتر نمادین است و عجیب و غریب مینماید. و دقیقاً از این روست که منِ ذهنی از آن سر در نمیآورد و در بسیاری از موارد خویش را در تضاد با آن مییابد.
راز رسیدن به تفرّد خویش آن است که این من و خود به سازش در آیند. و با نوعی ازدواج درونی به وحدت رسند.
فردیت جدیدی که از این ازدواج متولد میشود، جامع اضداد است. فردی است به وحدت رسیده و یکپارچه. خودِ خودش است با ذهنی رام و پذیرا.
البته در بسیاری از موارد، چنین زایمانی سخت و دردآور است زیرا من باید بسیاری از توهّمات و خواهشهایش را به دور بریزد.
باید سروَری موهومش را فراموش کند. جز این باشد وحدتی شکل نمیگیرد و تولدی دوباره در کار نخواهد بود.
ای دوست، هر کس دیگری جز این سالکانِ به وحدت رسیده، دچار تضادهای درونی است و غالباً رنجی که در زندگی میبرَند نیز منبعث از همین تضادها و عدم وحدت و یکپارچگی درونیشان است.
از منظری روانشناسانه هر کدام از ما یک من داریم (ego)، و یک خود (self).
اگربخواهی میتوانی من راخودآگاه ذهنی ات بگیری و خود را ناخود آگاهت که حاوی اطلاعات بسیار است.خود آگاه ذهنی در برابر ناخودآگاه بسیار کوچک و ناچیز است. زیرا من را مجموعهای از اطلاعات ذهنی و دریافتهای احساسی تشکیل می دهند. اما خود تمامی اطلاعات از گذشتههای دور و دراز را در خود نهان دارد.
این خود را هستهٔ روانی و مخزن انواع کهن الگوها دانستهاند.به واقع دریایی است عظیم از اطلاعات گوناگون و اتفاقات رنگارنگ که البته زبان نمادین و منطق خاص خود را دارد.
زبان این خود شبیه زبان رؤیاهاست. بیشتر نمادین است و عجیب و غریب مینماید. و دقیقاً از این روست که منِ ذهنی از آن سر در نمیآورد و در بسیاری از موارد خویش را در تضاد با آن مییابد.
راز رسیدن به تفرّد خویش آن است که این من و خود به سازش در آیند. و با نوعی ازدواج درونی به وحدت رسند.
فردیت جدیدی که از این ازدواج متولد میشود، جامع اضداد است. فردی است به وحدت رسیده و یکپارچه. خودِ خودش است با ذهنی رام و پذیرا.
البته در بسیاری از موارد، چنین زایمانی سخت و دردآور است زیرا من باید بسیاری از توهّمات و خواهشهایش را به دور بریزد.
باید سروَری موهومش را فراموش کند. جز این باشد وحدتی شکل نمیگیرد و تولدی دوباره در کار نخواهد بود.
ای دوست، هر کس دیگری جز این سالکانِ به وحدت رسیده، دچار تضادهای درونی است و غالباً رنجی که در زندگی میبرَند نیز منبعث از همین تضادها و عدم وحدت و یکپارچگی درونیشان است.
- ۴۴۰
- ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط