چندپارتی
چندپارتی
پارت=۲
موضوع:وقتی به اجبار خانواده باهم ازدواج کردیم با دوسش داریم ولی اون دوسمون نداره ولی کم کم عاشقمون میشه
لینا:رسیدیم خونه پیاده شو(با خنده
جونگین:اه خیلی خب باشه ولم کن(مست)(دستش رو پس زدم و از ماشین پیاده شدم)
الکس:داداش مستی نمیتونی درست راه بری هااا(از شونش گرفتم و باهم رفتیم دم در خونه و لینا در رو باز کرد بردمش توی خونه که دستم رو پس زد)
جونگین:خب دیگه داداش برو به سلامت(پوزخند و مست)
از زبون ادمین:(الکس با جونگین و لینا خدافطی کرد و از خونه بیرون رفت و برای خودش تاکسی گرفت و رفت خونه خودش)
لینا:امم جونگینااا گرسنه ای؟چیزی میخوای برات درست کنم؟( مهربون)
جونگین:اه نه ولم کن(لم دادم روی کاناپه و طولی نکشید که خوابم برد)
لینا:(با دیدن اینکه خوابش برده رفتم توی اتاقش یه ملافه برداشتم کشیدم روش سردش نشه و خودمم رفتم توی اتاقم لباس هام رو عوض کردم و دراز کشیدم روی تخت و کم کم خوابم برد)
فردا صبح
جونگین: (با صدای زنگ گوشیم از خواب با خستگی بیدار شدم سرم درد میکرد گوشیم رو برداشتم دیدم الکسه جواب دادم)
مکالمه جونگین و الکس:
جونگین:داداش اول صبحی خوابم رو دیدی که زنگ زدی؟
الکس: سلامت کجاس؟(با خنده)
جونگین:اه کشش نده حرف رو بزن(کمی عصبی و خوابالود)
الکس:عصر میای با چند تا از بچه ها بریم جنگل؟یکی از بچه ها میخواد تیر اندازی یاد بگیره
جونگین:توی باند هم میشه یاد بگیره اتاق مخصوص داره ولی خب باشه میام فعلا خدافظ(گوشی رو قعط کردم و دوباره روی کاناپه دراز کشیدم و خوابیدم)
ادامه دارد..
شرط برای پارت بعد:
لایک=۳۳
کامنت=۷
بازنشر=۳
پارت=۲
موضوع:وقتی به اجبار خانواده باهم ازدواج کردیم با دوسش داریم ولی اون دوسمون نداره ولی کم کم عاشقمون میشه
لینا:رسیدیم خونه پیاده شو(با خنده
جونگین:اه خیلی خب باشه ولم کن(مست)(دستش رو پس زدم و از ماشین پیاده شدم)
الکس:داداش مستی نمیتونی درست راه بری هااا(از شونش گرفتم و باهم رفتیم دم در خونه و لینا در رو باز کرد بردمش توی خونه که دستم رو پس زد)
جونگین:خب دیگه داداش برو به سلامت(پوزخند و مست)
از زبون ادمین:(الکس با جونگین و لینا خدافطی کرد و از خونه بیرون رفت و برای خودش تاکسی گرفت و رفت خونه خودش)
لینا:امم جونگینااا گرسنه ای؟چیزی میخوای برات درست کنم؟( مهربون)
جونگین:اه نه ولم کن(لم دادم روی کاناپه و طولی نکشید که خوابم برد)
لینا:(با دیدن اینکه خوابش برده رفتم توی اتاقش یه ملافه برداشتم کشیدم روش سردش نشه و خودمم رفتم توی اتاقم لباس هام رو عوض کردم و دراز کشیدم روی تخت و کم کم خوابم برد)
فردا صبح
جونگین: (با صدای زنگ گوشیم از خواب با خستگی بیدار شدم سرم درد میکرد گوشیم رو برداشتم دیدم الکسه جواب دادم)
مکالمه جونگین و الکس:
جونگین:داداش اول صبحی خوابم رو دیدی که زنگ زدی؟
الکس: سلامت کجاس؟(با خنده)
جونگین:اه کشش نده حرف رو بزن(کمی عصبی و خوابالود)
الکس:عصر میای با چند تا از بچه ها بریم جنگل؟یکی از بچه ها میخواد تیر اندازی یاد بگیره
جونگین:توی باند هم میشه یاد بگیره اتاق مخصوص داره ولی خب باشه میام فعلا خدافظ(گوشی رو قعط کردم و دوباره روی کاناپه دراز کشیدم و خوابیدم)
ادامه دارد..
شرط برای پارت بعد:
لایک=۳۳
کامنت=۷
بازنشر=۳
- ۱.۳k
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط