"من اونی که فکر میکنی نیستم!"
"من اونی که فکر میکنی نیستم!"
Part 8
لیونا: خب منم دوست پسر داشتم ولی...یه اتفاقاتی افتاد که مجبور شدم ازش جدا بشم...
جین: اوه..خب..امیدوارم به کسی که میخوای برسی^^
لیونا: مرسیی
گارسون: بفرمایید سفارشتون
جین: ممنون
لیونا: ممنون
و شروع کردیم به خوردن غذا...
•بعد از خوردن غذا•
لیونا: اومممم..جین دستت درد نکنه خیلی خوشمزه بودد
جین: خواهش میکنم دست آشپزش درد نکنه..
لیونا: خب من صورتحسابو پرداخت میکنم
جین: نوچ نوچ من مهمونت کردم خودم باید پولشو بدم..
لیونا: *تو ذهنش: اوفف چقد جنتلمنه😩*
اوه..اوکی
جین صورتحسابو پرداخت کرد و به سمت شرکت راه افتادیم..
توی راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا وقتی که رسیدیم به شرکت..
لیونا: بازم ممنونم بابت غذا..خیلی خوش گذشت
جین: خواهش میکنم..اگه بازم تونستم میبرمت بیرون
لیونا: *تو دلش* چرا انقد زود پسرخاله شد؟؟البته بازم به نفع منه..
لیونا: اوهوم باشه..فعلا
جین:بای..
و هردو مون به سمت اتاقامون رفتیم..
"ویو جین"
هومم فک کنم دارم اعتمادشو بدست میارم..
فقط یه کار مونده که اونم باید تو تولدش انجامش بدم..اونوقت به هدفم میرسم!
رفتم و نشستم پشت میزم و شروع کردم نوشتن یه لیست برای تولد لیونا..
بعد از نیم ساعت یه لیست کامل برای وسایل و کادوهایی که توی تولد لیونا باید آماده میشد ، درست کردم..به خانم پارک گفتم که این لیستو بده به تهیونگ تا وسایلو بخره
فقط ۲ روز به تولد لیونا مونده بود!
بعد از اینکه کارامو انجام دادم، وسایلمو جمع کردم و به سمت خونه راه افتادم..
"ویو لیونا"
ساعت مثل همیشه ۶ شده بود و کارام تموم شده بود..امروز بهم خیلی خوش گذشت.. رستوران رفتن با جین! یه قرار محسوب میشد نه؟ به هر حال.. من که زیاد ازش خوشم نمیاد..تا الانم به خاطر کار و نقشم تحملش کردم..ولی بعدا دیگه نیازی نیست تحملش کنم! ولی تو همین مدت باید تمرکزمو رو کارم بزارم تا هم بی نقص باشه و هم کسی از قضیه بو نبره...
وسایلمو جمع کردم و رفتم به سمت پارکینگ..سوار ماشینم شدم و راه افتادم..
همینطوری که رانندگی میکردم، یکی از اون طرف زارت زد به ماشینم..
پیاده شدم و میخواستم چارتا فحش نسارش کنم که با دیدن قیافش، زبونم بند اومد...
#bts #rm #namjoon #jin #suga #yoongi #jhope #hoseok #jimin #taehyung #v #jungkook #bts_scenario #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
#وانشات_بی_تی_اس
Part 8
لیونا: خب منم دوست پسر داشتم ولی...یه اتفاقاتی افتاد که مجبور شدم ازش جدا بشم...
جین: اوه..خب..امیدوارم به کسی که میخوای برسی^^
لیونا: مرسیی
گارسون: بفرمایید سفارشتون
جین: ممنون
لیونا: ممنون
و شروع کردیم به خوردن غذا...
•بعد از خوردن غذا•
لیونا: اومممم..جین دستت درد نکنه خیلی خوشمزه بودد
جین: خواهش میکنم دست آشپزش درد نکنه..
لیونا: خب من صورتحسابو پرداخت میکنم
جین: نوچ نوچ من مهمونت کردم خودم باید پولشو بدم..
لیونا: *تو ذهنش: اوفف چقد جنتلمنه😩*
اوه..اوکی
جین صورتحسابو پرداخت کرد و به سمت شرکت راه افتادیم..
توی راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا وقتی که رسیدیم به شرکت..
لیونا: بازم ممنونم بابت غذا..خیلی خوش گذشت
جین: خواهش میکنم..اگه بازم تونستم میبرمت بیرون
لیونا: *تو دلش* چرا انقد زود پسرخاله شد؟؟البته بازم به نفع منه..
لیونا: اوهوم باشه..فعلا
جین:بای..
و هردو مون به سمت اتاقامون رفتیم..
"ویو جین"
هومم فک کنم دارم اعتمادشو بدست میارم..
فقط یه کار مونده که اونم باید تو تولدش انجامش بدم..اونوقت به هدفم میرسم!
رفتم و نشستم پشت میزم و شروع کردم نوشتن یه لیست برای تولد لیونا..
بعد از نیم ساعت یه لیست کامل برای وسایل و کادوهایی که توی تولد لیونا باید آماده میشد ، درست کردم..به خانم پارک گفتم که این لیستو بده به تهیونگ تا وسایلو بخره
فقط ۲ روز به تولد لیونا مونده بود!
بعد از اینکه کارامو انجام دادم، وسایلمو جمع کردم و به سمت خونه راه افتادم..
"ویو لیونا"
ساعت مثل همیشه ۶ شده بود و کارام تموم شده بود..امروز بهم خیلی خوش گذشت.. رستوران رفتن با جین! یه قرار محسوب میشد نه؟ به هر حال.. من که زیاد ازش خوشم نمیاد..تا الانم به خاطر کار و نقشم تحملش کردم..ولی بعدا دیگه نیازی نیست تحملش کنم! ولی تو همین مدت باید تمرکزمو رو کارم بزارم تا هم بی نقص باشه و هم کسی از قضیه بو نبره...
وسایلمو جمع کردم و رفتم به سمت پارکینگ..سوار ماشینم شدم و راه افتادم..
همینطوری که رانندگی میکردم، یکی از اون طرف زارت زد به ماشینم..
پیاده شدم و میخواستم چارتا فحش نسارش کنم که با دیدن قیافش، زبونم بند اومد...
#bts #rm #namjoon #jin #suga #yoongi #jhope #hoseok #jimin #taehyung #v #jungkook #bts_scenario #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
#وانشات_بی_تی_اس
۱۱.۵k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.