برمیگردم

برمیگردم
پارت : 64

_ ببین جانگه خانم رابطه خوبی با این هیونگ نداره
_ چرا
_ یه بار که پیش اقای کیم بودم دربارش صحبت میکردن و میگفتن که یه دعوای شدیدی کردن بخاطر رابطشون خوب نیس
_ آهان مرسی که گفتی
_ فقط جانگه بین خودمون بمونه
_ باشه فقط اسمتو میگی
_ اسم من چا اون وو( اسم دیگه‌ای به ذهنم نرسید)
_ اهان مرسی اون وو
رسیدیم به عمارت منو این وو از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل عمارت خونه‌ی ساده اما شیکی بود یه خانم مسنی اومد سمتمون که اون وو گفت
_ این اقا پارک جانگه اس که امروز خانم میخواد درموردش تصمیم گیری کنه ببرش یه اتاق بهش بده استراحت کنه
_ چشم
( جنی)
رفتم داخل شرکت و همه تا کمر برام خم شدن سریع رفتم داخل دفترم که در زده شد
بفرمایید چی گفتم و در باز شد زویی اومد داخل و گفت
_ خانم دیشب انگار به ما حمله کردن ما صبح فهمیدیم
+ لعنتی مگه بادیگاردا چیکار میکردن اون موقع؟
_ خانم سر پستشون بودن
+ زویی همین الان میری تحقیق میکنی که کی به ما حمله کرد فهمیدی ؟
_ بله خانم با اجازه
زویی از دفترم رفت بیرون
دیدگاه ها (۰)

برمیگردمپارت : 65گردنبندمو از گردنم بیرون اوردم و بازش کردم ...

برمیگردمپارت : 66بعد از حرف زدن با تهیونگ و لیا اونا رفتن و ...

برمیگردمپارت : 63_ میگم میتونم از سوال بپرسم_ اره میتونی ولی...

برمیگردمپارت : 62( جنی ) از میخواستم ماسکشو بده پایین اما او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط