مغرور پارت پنج

دوستان اسم داستان مغروره چون وقتی جیمین متوجه میشه رزی عاشقشه مغرور میشه اما بعد خودشم عاشق رزی میشه
#رزی
زنگ تفریح خورد
لیا نیست حوصلم سر رفت
نشستم رو صندلی تو حیاط
دیدم جیمین و یه دختره همو بغل کردن و خیلی صمیمیانه با هم رفتار میکنن
اشک تو چشام جمع شد
میخواستم خودمو بکشم که جین صدام کرد
_رزی
اشکامو پاک کردم
_بله
_خب راستش خودت میدونی من زیاد باهوش نیستم و میخوام بهم یکم تو درس کمک کنی
_باشه
هی خودمو کنترل میکردم گریه نکنم
_چیزی شده؟
_ها نه
بعد اینکه یکم تو درس بهش کمک کردم رفتم تو کلاس هیچکس تو کلاس نبود همینطوی گریه میکردم فهمیدم جیمین و دختره دارن میان
اشکا مو پاک کردم
برام پیغام اومد
لیا بود ادرسو اسمس کرده بود



اماده شدم و رفتم

_سلام لیا
_سلام رزی
_بیا بریم بشینیم
_خب بگو
_راستش تو اون پسرا که دیروز از دست اون قلدرا نجاتمون دادنو میشناسی؟
_ااام
_نکنه دوست پسرته یکیشون
_نه پسرای دوست بابامن
اون دختره و جیمین وارد شدن
چرا اینا دست از سرم بر نمیدارن


_خب بریم؟
_اره
موقع حساب کردن اون دختره و جیمین کنار هم وایساده بودن و جیمین پشت من وایساده بود خیلی دست پاچه شدم
گوشیم افتاد
جیمین گوشیمو برداشت و بهم داد
_مواظب باش ، الانم شانس اوردی هیچیش نشد
_ممنون جیمین
_خواهش
سریع دوییدم بیرون
دیدگاه ها (۱۵)

مغرور پارت شیش

مغرور پارت هفت

مغرور پارت چهار

مغرور پارت سه

فیک عشق ابدی

پارت ۱. استاد سخت گیر من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط