مغرور پارت شیش

#لیا
رزی دویید رفت قبلش کارتشو داده بود من، تا من بدم چرا رو بهم نگفت
بعد از حساب کردن رفتم پیشش
_چی شد؟
_ببین من و جیمین از هم متنفر بودیم اما بعد از یه مدت حس من به عشق تبدیل شد و اگه بفهمه از خجالت میمیرم
_واااا باید بهش بگی
_نهههه #جیمین
شنیدم رزی گفت حسش به من به عشق تبدیل شد؟؟؟
واقعا؟؟؟
نمیدونستم چیکار کنم برام تعجب بود

#صبح

دیدم رزی داره وارد دانشگاه میشه
سعی کردم به روی خودم نیارم
وارد کلاس شدم دیدم
داره وسایلاش رو جمع و جور میکنه
_سلام
_سلام
_رزی میتونم امروز بعد کلاس بیام خونتون و بهم درس جدید رو توضیح بدی؟
_هنوز ۱۳ سالته؟باشه بیا
_ام نه چه ربطی داره خب یکم درسا سخته
_عیب نداره بیا
_ممنون
_خواهش میکنم

#بعد_دانشگاه
با رزی سمت خونشون دوییدیم
هیجان داشت

#رزی
رسیدیم
_سلام مامان
_سلام رزی ااا سلام جیمین چقدر بزرگ شدی
_سلام
_خب جیمین بیا
_باشه
رفتیم اتاق من
_خب اول چه درسی؟
_فرقی نداره





_خب یاد گرفتی؟
_اره ممنون
_راستش جیمین
_بله
_هیچی ولش کن
_باشه خدافظ
-بای
دیدگاه ها (۳۳)

مغرور پارت هفت

مغرور پارت هشت

مغرور پارت پنج

مغرور پارت چهار

آکادمی شیطان پارت سوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط