نمی دانم

نمی دانم
میانِ کدامین
شب از پایـ🍁ـیز
گُمَت کردم ..!
که از هر کُجایش
می شمارم ،
یک #تُ کَم است ...


#فرشید_عسکری
دیدگاه ها (۱)

دوباره شب و خیال "آغوشت" و قدم زدن در جاده های باراني ...مرا...

"باران"آبرویم را خرید ...شبیه مردی که گریه نمیکندبه خانه برگ...

#دوست داشتن را از تو آموختمآمدی بی صدا تر از "سکوت "با "تبسم...

باران واقعاپدیده ی عجیبی‌ست ...انگار نافش را بادلتنگی بریده ...

🌱🍒زیاد بنویسم نمی خوانیکم بگویم همه را می دانیاما من، جایی م...

بی احساسلعنت به اون شب که تو گفتی من دیگه بر نمی گردملعنت به...

شب ها خوابم نمی برهپیش کسی هم بارمسهمان دلبر فقط یار من💔فقط ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط