پارت ۵
دو روز بعد از دید تهیونگ
لینا رر رو خوابوند منم براش ویتامین بردن و توش قرص تحری ک کننده ریختم
تهیونگ : اینو بخور
لینا: مرسی
لینا همشو سر کشید چند دقیقه بعد متوجه شدم داره پاهاشو فشار میده
تهیونگ:خوبی
لینا: نه اصلا
تهیونگ:به کمک احتیاج نداری؟
نزدیک لینا شدم لبشو بوسیدم
(اسمات نمیگویم 😂)
صبح از دید لینا
از خواب پاشدم که زیر دلم تیر کشید
تهیونگ نبود خواستم پاشم اما افتادم
لینا: تهیونگ
تهیونگ آومد و کمک کرد برم حموم
لینا:خیلی بدی به من چی دادی که اینجوری شدم
تهیونگ: لینا من واقعا دلم می خواست زود تر بچه دار شیم
لینا: باید بهم میگفتی
تهیونگ: ببخشید(سرشو انداخت پایین)
لینا: خودت حموم نمیکنی (در حالی که تو وان بود)
تهیونگ: نه
لینا :باشه پس برو پیش رز
تهیونگ رفت و منم دوش گرفتم و
رفتم قرص خوردم و صبحونه درست کردم
که تهیونگ با رز اومد
لینا: سلام قشنگم
رز: باابااا
تهیونگ: دایی قربونت بشه
نمیدونم چرا دلم می خواست همش پیش تهیونگ باشم دلم میخواست ببوسمش و از میشه نرم
لینا: میگم حالا که دیگه انجامش دادیم نظرت جیه بیشتر تو خونه بمونی و باهم وقت بگذرونیم
یهو از کمرم گرفت و کشید تو بغلش رز با تعجب بهمون نگاه میکرد
تهیونگ: یعنی میگی خوش بگذرونیم
سرمو به نشونه اره تکون دادم
تهیونگ: باید فکرامو بکنم
لبمو بردم سمت لبش و یه بوسه زیبا رو شروع کردم
(جلو بچهههههه زشته)
لینا رر رو خوابوند منم براش ویتامین بردن و توش قرص تحری ک کننده ریختم
تهیونگ : اینو بخور
لینا: مرسی
لینا همشو سر کشید چند دقیقه بعد متوجه شدم داره پاهاشو فشار میده
تهیونگ:خوبی
لینا: نه اصلا
تهیونگ:به کمک احتیاج نداری؟
نزدیک لینا شدم لبشو بوسیدم
(اسمات نمیگویم 😂)
صبح از دید لینا
از خواب پاشدم که زیر دلم تیر کشید
تهیونگ نبود خواستم پاشم اما افتادم
لینا: تهیونگ
تهیونگ آومد و کمک کرد برم حموم
لینا:خیلی بدی به من چی دادی که اینجوری شدم
تهیونگ: لینا من واقعا دلم می خواست زود تر بچه دار شیم
لینا: باید بهم میگفتی
تهیونگ: ببخشید(سرشو انداخت پایین)
لینا: خودت حموم نمیکنی (در حالی که تو وان بود)
تهیونگ: نه
لینا :باشه پس برو پیش رز
تهیونگ رفت و منم دوش گرفتم و
رفتم قرص خوردم و صبحونه درست کردم
که تهیونگ با رز اومد
لینا: سلام قشنگم
رز: باابااا
تهیونگ: دایی قربونت بشه
نمیدونم چرا دلم می خواست همش پیش تهیونگ باشم دلم میخواست ببوسمش و از میشه نرم
لینا: میگم حالا که دیگه انجامش دادیم نظرت جیه بیشتر تو خونه بمونی و باهم وقت بگذرونیم
یهو از کمرم گرفت و کشید تو بغلش رز با تعجب بهمون نگاه میکرد
تهیونگ: یعنی میگی خوش بگذرونیم
سرمو به نشونه اره تکون دادم
تهیونگ: باید فکرامو بکنم
لبمو بردم سمت لبش و یه بوسه زیبا رو شروع کردم
(جلو بچهههههه زشته)
۳.۹k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.