کاش چون پاییز بودم

کاش چون #پاییز بودم، 
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم

برگهای آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد

ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد

وه، چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند، شعری آسمانی
در کنار قلب عاشق شعله می زد
در شرار آتش دردی نهانی

نغمه ی من
همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته

پیش رویم
چهره تلخ زمستانی جوانی
پشت سر
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پاییز بودم، 
کاش چون پاییز بودم

#فروغ_فرخزاد
#پاییز
دیدگاه ها (۱)

وعده دادی که #پاییز شود برگردیوقتی احساس تو لبریز شود برگردی...

کوچ غمناک پرستو های شاددر غروبی پر ملال و بی صداخبر عریونی ب...

💕 دلم از نام خزان می‌لرزدزانکه من زاده‌ی تابستانم!شعر من آتش...

شعر #پاییز اخوان ثالثآسمانش را گرفته تنگ در آغوشابر؛ با آن پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط