هیولای اتاق من(part 12)
کوک: خب معرفی میکنم پارک جیمین و اینم خودت میشناسی
ات: ت... تو
کوک: چرا لکنت گرفتی
ات: اون کیم تهیونگه اون مگه انسان نیست
ته:نه من تو رو اینجا اوردم تا از رنج کشیدنت لذت ببرم
ات: چی میگی
یهو دستی رو شونه دخترک قرار گرفت دخترک چرخید و با قیافیه ی ترسناک یکی روبه رو شد میخواست فریاد بکشه که دستی مانعش شد
جیمین: نترس نمیخوام بخورمت (با صدای بم)
ات:...
دستش را از رو دهنم برداشت اما دستش را گذاشت زیر گردنم میخواستم دستش را از خودم دور کنم اما سفت تر فشار میداد تهیونگ اومد روبه روم وایساد و دو تا دستام را گرفت جیمین دستش را برداشت تهیونگ دستام را سفت گرفته بود با پاش زد پشت زانوهام که باعث شد بیافتم روی زانوهام جیمین و کوک اومدم جلوم وایسادن
جیمین: نظرت چیه یکم جیغ بزنی
ات...
جیمین: زبونتا موش خورده... اخی کوچولو
حتما فکر میکنید دوستاش الان تو خونه هستن اما دوستاش از اون خونه خوشون نمیاد و هی از خونه میزنن بیرون بدون گفت به ات از خونه زدن بیرون
سرم را زیر انداختم و زمین را نگاه میکرد دستم را هی تکان میدادم که شاید دستم از دست تهیونگ رها شود اما اشتباه میکردم سفت تر میگرفتم کوک موهام را گرفت و کشید عقب که باعث شد چشمم به اون سه نفر بخوره همینطوری که سرم بالا بود جیمین با زانو محکم زد توی دلم که باعث شد پهن زمین شم اما دستام کشیده شد تهیونگ داشت منا بلند میکرد دوباره منا نشوند که اینبار کوک با پاش محکم زد توی دلم درد داشت اما چیزی نمیگفتم بی صدا اشک میریختم ترس وجودم را برداشته بود یهو تهیونگ دستم را ول کرد و کوک دوباره با پا به دام ضربه زد که باعث شد روی زمین دراز بکشم و پاهام را تو دلم جمع کردم که....
فکر میکنید چی شده؟ 😈
جا های حسای چه کیفی میده ول کنی فشار بخورید ادمین ادم خوبی نیست 😈😈😈🤣
coment 10
ات: ت... تو
کوک: چرا لکنت گرفتی
ات: اون کیم تهیونگه اون مگه انسان نیست
ته:نه من تو رو اینجا اوردم تا از رنج کشیدنت لذت ببرم
ات: چی میگی
یهو دستی رو شونه دخترک قرار گرفت دخترک چرخید و با قیافیه ی ترسناک یکی روبه رو شد میخواست فریاد بکشه که دستی مانعش شد
جیمین: نترس نمیخوام بخورمت (با صدای بم)
ات:...
دستش را از رو دهنم برداشت اما دستش را گذاشت زیر گردنم میخواستم دستش را از خودم دور کنم اما سفت تر فشار میداد تهیونگ اومد روبه روم وایساد و دو تا دستام را گرفت جیمین دستش را برداشت تهیونگ دستام را سفت گرفته بود با پاش زد پشت زانوهام که باعث شد بیافتم روی زانوهام جیمین و کوک اومدم جلوم وایسادن
جیمین: نظرت چیه یکم جیغ بزنی
ات...
جیمین: زبونتا موش خورده... اخی کوچولو
حتما فکر میکنید دوستاش الان تو خونه هستن اما دوستاش از اون خونه خوشون نمیاد و هی از خونه میزنن بیرون بدون گفت به ات از خونه زدن بیرون
سرم را زیر انداختم و زمین را نگاه میکرد دستم را هی تکان میدادم که شاید دستم از دست تهیونگ رها شود اما اشتباه میکردم سفت تر میگرفتم کوک موهام را گرفت و کشید عقب که باعث شد چشمم به اون سه نفر بخوره همینطوری که سرم بالا بود جیمین با زانو محکم زد توی دلم که باعث شد پهن زمین شم اما دستام کشیده شد تهیونگ داشت منا بلند میکرد دوباره منا نشوند که اینبار کوک با پاش محکم زد توی دلم درد داشت اما چیزی نمیگفتم بی صدا اشک میریختم ترس وجودم را برداشته بود یهو تهیونگ دستم را ول کرد و کوک دوباره با پا به دام ضربه زد که باعث شد روی زمین دراز بکشم و پاهام را تو دلم جمع کردم که....
فکر میکنید چی شده؟ 😈
جا های حسای چه کیفی میده ول کنی فشار بخورید ادمین ادم خوبی نیست 😈😈😈🤣
coment 10
۵.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.