فرشته رانده شده 🎭پارت۴
فرشته رانده شده 🎭پارت۴
ریندو هم پاهام رو باز کرد لباس داد بهم
ریندو: امشب مهمونی بوتن پس حاضر شو لوازم آرایشی هم روی میزه آنی هم میاد کمکت
رینا: ه..های
و ران و ریندو از اتاق رفتن بیرون بعد پنج دقیقه آنی اومد
آنی: ببین کی اینجاست دختر کوچولو فراری واقعاً رقت انگیزی تو
رینا: فقط کمکم کن اگر هم نمیخوای برو گمشو
یهو عصبی شد و لگد زد توی دلم چشمام سیاهی رفت بعد اومد سمتم و موهام رو گرفت کشید
رینا: آیییی درد میگیرهههه
آنی: خفه شو پس دختر هر**زه تو هیچی نیستی تو فکر کردی چون فامیلی هایتانی رو داری میتونی بهم دستور بدی هیف که قرار بریم مهمونی وگرنه این سگ میزدمت
بعد هم موهام رو ول کرد و از اتاق رفت بیرون... چرا زندگی من این جوریه؟! اگر ازم متنفریننن چرا منو زنده میزارییید خسته شدم دیگه هق هق لطفاً ولم کنید
جمع شدم توی خودم و زانو هام رو بغل کردم بی صدا گریه کردم خیلی بدنم درد می کرد
بعد هم اشکام رو پاک کردم رفتم جلو آینه آرایش کردم و رفتم لباسی که ریندو داده بود رو پوشیدم
https://s8.uupload.ir/files/save_۲۰۲۴۰۸۱۷_۲۲۱۶۰۱_9xwi.jpg
لباس رینا 👆
بعد هم رفتم از اتاق بیرون دم در پر بادیگارد بود و ران و ریندو با سانزو اومدن ... چرا این جوری نگام می کنن شما که کلی دختر دیدین ندید پدیدا
ران دستش رو آورد جلو
ران: بیا بریم
منم دست ران رو گرفتم رفتم توی ماشین منم خوابم میومد چشمام رو بستم...بعد پنج دقیقه بیدار شدم دیدم ریندو سرش رو گذاشته روی شونه هام و خوابش برده منم چیزی نگفتم و موهاش رو ناز کردم بعد نیم ساعت رسیدیم رستوران منم ریندو رو بیدار کردم
رینا: ریندو ریندو بیدار شو رسیدیم
ریندو: یکم دیگه بخوابم نه سان
صبر کن الان چی گفت اون تا حالا بهم نگفته بود نه سان شاید منظورش یکی دیگه بود
ریندو آروم چشماش رو باز کرد
ریندو: اه تویی رینا ببخشید اشتباهی صدا کردم
ریندو هم پاهام رو باز کرد لباس داد بهم
ریندو: امشب مهمونی بوتن پس حاضر شو لوازم آرایشی هم روی میزه آنی هم میاد کمکت
رینا: ه..های
و ران و ریندو از اتاق رفتن بیرون بعد پنج دقیقه آنی اومد
آنی: ببین کی اینجاست دختر کوچولو فراری واقعاً رقت انگیزی تو
رینا: فقط کمکم کن اگر هم نمیخوای برو گمشو
یهو عصبی شد و لگد زد توی دلم چشمام سیاهی رفت بعد اومد سمتم و موهام رو گرفت کشید
رینا: آیییی درد میگیرهههه
آنی: خفه شو پس دختر هر**زه تو هیچی نیستی تو فکر کردی چون فامیلی هایتانی رو داری میتونی بهم دستور بدی هیف که قرار بریم مهمونی وگرنه این سگ میزدمت
بعد هم موهام رو ول کرد و از اتاق رفت بیرون... چرا زندگی من این جوریه؟! اگر ازم متنفریننن چرا منو زنده میزارییید خسته شدم دیگه هق هق لطفاً ولم کنید
جمع شدم توی خودم و زانو هام رو بغل کردم بی صدا گریه کردم خیلی بدنم درد می کرد
بعد هم اشکام رو پاک کردم رفتم جلو آینه آرایش کردم و رفتم لباسی که ریندو داده بود رو پوشیدم
https://s8.uupload.ir/files/save_۲۰۲۴۰۸۱۷_۲۲۱۶۰۱_9xwi.jpg
لباس رینا 👆
بعد هم رفتم از اتاق بیرون دم در پر بادیگارد بود و ران و ریندو با سانزو اومدن ... چرا این جوری نگام می کنن شما که کلی دختر دیدین ندید پدیدا
ران دستش رو آورد جلو
ران: بیا بریم
منم دست ران رو گرفتم رفتم توی ماشین منم خوابم میومد چشمام رو بستم...بعد پنج دقیقه بیدار شدم دیدم ریندو سرش رو گذاشته روی شونه هام و خوابش برده منم چیزی نگفتم و موهاش رو ناز کردم بعد نیم ساعت رسیدیم رستوران منم ریندو رو بیدار کردم
رینا: ریندو ریندو بیدار شو رسیدیم
ریندو: یکم دیگه بخوابم نه سان
صبر کن الان چی گفت اون تا حالا بهم نگفته بود نه سان شاید منظورش یکی دیگه بود
ریندو آروم چشماش رو باز کرد
ریندو: اه تویی رینا ببخشید اشتباهی صدا کردم
۶.۱k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.