ادامه پارت
ادامه پارت_۴
-یعنی شما مردم فقط بلدید قضاوت کنید.ببین اقا اگر میخوای برادرتو ببر جای دیگه ولی قبل از اینکه قضاوت کنی یکم فکر کن.این تنها بیمارستانیه که به به بهزیستی خدمت مجانی میکنه ،به مردم کمک میکنه ولی خب تو که نمیفهمی الان هم راه باز جاده دراز هرکاری دلت میخواد بکن.
مرده که زبونش بند اومده بود با حرص گفت:
-معلومه که داداشمو میبرم دیگه یه دقیقه هم اینجا نمیمونم.
و بعد راهشو گرفت و رفت.
منم دوباره یواشکی پسره رو دید زدم...چشمای ابی..موهای پرکلاغی با یه مدل قشنگ... شیش تیغه...هیکل که دیگه نگم عالی...قدی بلند که منی که قد بلند خانوادمونم بزور تا سینش میرسم..و البته لب و دماغی که خیلی قشنگ با قیافش جور شده بود.
همه دخترا و پرستارا داشتن میخوردنش...من نه ها من فقط زیر زیرکی یه نگاه کوچولو موچولو کردم..
به خودم اومدم دیدم داره میره سمت اتاق بابام.منم بدو بدو رفتم اون طرفی
وقتی از اتاق اومد بیرون من داشتم از پشت پنجره نگاه بابام میکردم
با صداش به سمتش برگشتم
-چیکارشی
چه بی اعصاب-دخترشم
-بزرگترت کو بیاد فرم اینجارو پر کنه
یعنی کارد میزدی خونم درنمیومد... #حقیقت_رویایی🌙
-یعنی شما مردم فقط بلدید قضاوت کنید.ببین اقا اگر میخوای برادرتو ببر جای دیگه ولی قبل از اینکه قضاوت کنی یکم فکر کن.این تنها بیمارستانیه که به به بهزیستی خدمت مجانی میکنه ،به مردم کمک میکنه ولی خب تو که نمیفهمی الان هم راه باز جاده دراز هرکاری دلت میخواد بکن.
مرده که زبونش بند اومده بود با حرص گفت:
-معلومه که داداشمو میبرم دیگه یه دقیقه هم اینجا نمیمونم.
و بعد راهشو گرفت و رفت.
منم دوباره یواشکی پسره رو دید زدم...چشمای ابی..موهای پرکلاغی با یه مدل قشنگ... شیش تیغه...هیکل که دیگه نگم عالی...قدی بلند که منی که قد بلند خانوادمونم بزور تا سینش میرسم..و البته لب و دماغی که خیلی قشنگ با قیافش جور شده بود.
همه دخترا و پرستارا داشتن میخوردنش...من نه ها من فقط زیر زیرکی یه نگاه کوچولو موچولو کردم..
به خودم اومدم دیدم داره میره سمت اتاق بابام.منم بدو بدو رفتم اون طرفی
وقتی از اتاق اومد بیرون من داشتم از پشت پنجره نگاه بابام میکردم
با صداش به سمتش برگشتم
-چیکارشی
چه بی اعصاب-دخترشم
-بزرگترت کو بیاد فرم اینجارو پر کنه
یعنی کارد میزدی خونم درنمیومد... #حقیقت_رویایی🌙
- ۲۳.۲k
- ۲۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط