پارت 12 دلباختهـــ
پارت 12 دلباختهـــ
سوار ماشین شدم و به سمت اون مکان حرکت کردم..... (ویو ا. ت)
رسیدم به اونجا به به چه عمارتی بود واسه خودش عووفففف همون طور ک من میدونم هم مافیا ها هستن هم قمار باز ها، میترسیدم ارباب هم اونجا باش ارباب؟ هع اون دیگه ارباب من نیست او تهیونگ عوضییییییییییی
(شما واسه شخصیت ا. ت هم خودتون رو میتونین تصور کنید یا یه آیدل یا بازیگری چیزی برای مثال من لا لیسا مانوبان عضو بلک پینگ رو تصور میکنم و قسط شیپ ندارم)
رفتم داخل عمارت یا قصر یا هرچیز دیگه ای که بود!
وقتی رفتم داخل دیدم که همه مشغول حرف زدن باهم دیگه هستن و میخندن رو یه میز تو یه سینی کلی لیوان الکل روی هم چیده بود برای جلب توجه از پایین یه لیوان برداشتم و یهو همه نگاه ها برگشت سمت من! و سکوتی اوج گرفت که من شکستمش!
سلام من جئون ا. ت هستم و من یک قمار بازم فکر نکنید غریبما نه بابا منم همکلاسی... نه نه یعنی همکارتون هستم
_خوب خانم کوچولو دوباره دیدمت
وقتی تهیونگ رو دیدم شک بدی بهم وارد شد
(تهیونگ ویو)
وقتی دیدمش یهو قلبم ریخت
خیلی خشگل شده بود
ولی هنوز همون دختره شیطون لجبازه واسه جلب توجه هرکاری میکنه چرا اینطوری میکنم؟
عاشق شدم؟
یا شدم اون دلباخته تو داستانا؟
خواستم اونم متوجه حضورم بشه پس گفتم
_خوب خانم کوچولو دوباره دیدمت
+ا.. ا.. چیز تهیونگ
............
****************
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
سوار ماشین شدم و به سمت اون مکان حرکت کردم..... (ویو ا. ت)
رسیدم به اونجا به به چه عمارتی بود واسه خودش عووفففف همون طور ک من میدونم هم مافیا ها هستن هم قمار باز ها، میترسیدم ارباب هم اونجا باش ارباب؟ هع اون دیگه ارباب من نیست او تهیونگ عوضییییییییییی
(شما واسه شخصیت ا. ت هم خودتون رو میتونین تصور کنید یا یه آیدل یا بازیگری چیزی برای مثال من لا لیسا مانوبان عضو بلک پینگ رو تصور میکنم و قسط شیپ ندارم)
رفتم داخل عمارت یا قصر یا هرچیز دیگه ای که بود!
وقتی رفتم داخل دیدم که همه مشغول حرف زدن باهم دیگه هستن و میخندن رو یه میز تو یه سینی کلی لیوان الکل روی هم چیده بود برای جلب توجه از پایین یه لیوان برداشتم و یهو همه نگاه ها برگشت سمت من! و سکوتی اوج گرفت که من شکستمش!
سلام من جئون ا. ت هستم و من یک قمار بازم فکر نکنید غریبما نه بابا منم همکلاسی... نه نه یعنی همکارتون هستم
_خوب خانم کوچولو دوباره دیدمت
وقتی تهیونگ رو دیدم شک بدی بهم وارد شد
(تهیونگ ویو)
وقتی دیدمش یهو قلبم ریخت
خیلی خشگل شده بود
ولی هنوز همون دختره شیطون لجبازه واسه جلب توجه هرکاری میکنه چرا اینطوری میکنم؟
عاشق شدم؟
یا شدم اون دلباخته تو داستانا؟
خواستم اونم متوجه حضورم بشه پس گفتم
_خوب خانم کوچولو دوباره دیدمت
+ا.. ا.. چیز تهیونگ
............
****************
#فیک
#سناریو
#بلک_پینگ
۱۴.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.