فیک عضو هشتمpart

فیک‍ عضو هشتم‍«part6»

ویو یورا
وقتی که رسیدم خونه ساعت ۸و نیم بود رفتم یک دوش ۳۰ مینی گرفتم که ساعت ۹ بود یکم رامیون درست کردم و یک فیلم گذاشتم دیدم و رفتم بالا و ساعتم رو کوک کردن و خوابیدم

«صبح»

ویو یورا
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم و رفتم دستشویی کار های لازم رو کردم و لباس فرمم‌ رو پوشیدم و رفتم توی آشپز خونه یکم کیک با شیر خوردم و رفتم مدرسه

«مدرسه»

ویو سولی «دوست صمیمی یورا که از کلاس چهارم باهم دوستن»
منتظر یورا بودم که دیدم اومد
بدو بدو رفتم بغلش کردم

ویو یورا
وارد مدرسه شدم و دیدم سولی پرید بغلم منم بغلش کردم

سولی:چطوری اسکل من؟

یورا:خوبم خر من

«هر دوتاشون خندیدن که زنگ خورد و رفتن سر کلاس»

ویو ادمین گلتون 🤧🎀
اینجا همه یورا رو میشناختن و میدونستن آیدل و باهاش خوب بودن

ویو یورا
زنگ آخر خورد و با سولی رفتیم سمت حیاط که بریم خونه که سوک‌ هون رو دیدم و موهام رو کشید

«سوک هون یک پسر دورگه ی ژاپنی کره ای و با یورا مشکل داره و از هم خوششون نمیاد»

یورا:چته؟

سوک هون:هیچی فقط نفرت انگیز

یورا:مشکلت با من چیه؟من به اندازه ی کافی هیت میگیرم و پر هیت ترین آیدل این دوسال اخیر بودم و هستم

ویو سوک هون
یک پوزخند زدم و کتابی که دستش بود رو گرفتم قدش ازم کوتاه تر بود و دستش به کتاب نمرسید که یهو
یکی کتاب رو از دستم گرفت

... :ولش کن

سوک هون ترسید و رفت
سوک هون:بلاخره میکشمت«زیر لب»

یورا: ....

خمارییییی😁
ببخشید کمه💗
دیدگاه ها (۰)

سناریوBTS>>>>>#درخواستی وقتی تو لایوه و تو خوابی و همش نگران...

سناریوBTS>>>>>#درخواستی وقتی تو خواب روت بختک میوفته ☠️🌚نام...

سناریوBTS>>>>>#درخواستیوقتی مافیا بودن می دزدنت🌚🖤نامجون:ببین...

سناریو BTS>>>>>#درخواستیوقتی توی دعوا بهت فحش میدن🫐🤍نامجون:ع...

قهوه تلخپارت ۵۸ ویو چویا با بوی خوبی چشمام رو باز کردم. دازا...

~My Dream Life~

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط