فیک سانزو پارت۷

فیک سانزو پارت۷
۱۰ دقیقه از اون موقع که اعضای سانزو رفتن میگذره ........... صدای در........‌‌‌
ات: بفرمایین تو
سانزو: می خواستم ببینم داری چیکار می کنی بیا بریم رستوران
ات: اوه باشه ولی یه شرطی داره
سانزو: چه شرطی
ات: پول غذا رو من می دم
سانزو: باشه
در رستوران
سانزو: حرفامو که نشنیدی ؟
ات: نه چطور
سانزو : هیچی
ات: اها . . . حرص می‌خورد
از زبان سانزو
بعد از اینکه غذا رو خوردیم ات رفت و من هم رفتم پیش ران
ران: سلام
سانزو: سلام
در مورد موضوع های بونتن حرف زدیم
ران: واسم سواله؟
سانزو: چی ؟
ران:رابطه تو و امایا تا چه جایی پیش میره
سانزو :این رابطه نیست
ران :اما تو بهش علاقه داری چرا بهش نمیگی
سانزو : میخوام همین روزا بهش بگم
ران : کی
سانزو : امروز فردا و تازه من مطمئنم این عشق دو طرفست
ران: از کجا میدونی
سانزو : امتحانش کردم
ران: چجوری
سانزو هم قضیه امروزو توضیح میده
ران: چه چی
سانزو :همین که گفتم
ران: تو خیلی....
سانزو: چاکرتم
و سانزو بر میگرده خونه
سانزو: ام امایا یه سوال
ات: چیه
یانزو بعد از اینکه باجی مرد توچجوری زندگی کردی
.......
ببخشید کوتاه شد
.......