بنا ن رسم دلداری دل و جان دادنش با من

بنا كن رسم دلداری، دل و جان دادنش با من
بده پیغام خود از دور اشارت كردنش با من

بسوزان هرچه میخواهی، ولی دل را نوازش كن
بپا كن آتش عشقت، سیاوش بودنش با من

رها كن دود آتش را ولی ،یاد مرا هرگز
سیه كن آسمان با دود، نیلی كردنش با من

تو و دل دادن دریا، من و دنیایی از رؤیا
بزن كشتی به طوفانها ،به ساحل بردنش با من

ز هر دردی دری بگشا ،به هر آهنگ شادی كن
بزن بر تار و پود دل، مرتب
كردنش با من

بمان بیدل بگو از دل، دل از دلواپسی كم كن
تو وا كن سفره ی دل را ،صبوری كردنش با من
دیدگاه ها (۱)

تو بگو وصف لب یار ، گناهش با منتو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش...

"چکیده از دلم غزل" برای چشم های توتمام هستی‌ام ببین، تمام شد...

رازی‌ است در آن چشم سیاهت، بنمایششعری نسروده‌ست نگاهت، بسرای...

ای بوی دوست! شب همه شب در بر منییاد مدام حافظه‌ی بستر منیای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط