صدای مرگ میدهد اتاق و میز و دفترم

صـدای مرگ میدهد ،اتاق و میز و دفترم

نه خنده میکند لبم ،نه غــم رها کند سرم

سپیده با تلالوئی ، دوباره میشود غروب

شدم همان شکوفه ای،که بی بهانه پرپرم
دیدگاه ها (۱)

دور از نوازش‌های دست مهربانتدستان من،در انزوای خویش تنهاستبگ...

چشم شهلای تو گُلْ، تیر زَنَد بر دل هر رهگذ...

تو میرفتی ،خدایم گریه میکردجهان برشانه هایم گریه میکردمیان و...

صحنه,پارت یازدهم

کبریت

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط