پارت۸۰
رسیدیم خونه که دیدم دوتا چمدون جلو دره من بازم حالت تهوع گرفتمو بدو بدو کردم داخل دستشویی نشستم رو صندلی اونجا واقعا جون نداشتم کورش درو باز کرد یهو اومد نزدیکم که گفتم
-کورش منو ببر بالا تروخدا حالم خوب نی دارم میمیرم
-نمیخواد باید بریم فرودگاه
انقدر سرد گفت که نگاش کردمو گفتم
-چته چی شده؟
-بریم رها
منو برد و رفتیم سمت فرودگاه
-کورش منو ببر بالا تروخدا حالم خوب نی دارم میمیرم
-نمیخواد باید بریم فرودگاه
انقدر سرد گفت که نگاش کردمو گفتم
-چته چی شده؟
-بریم رها
منو برد و رفتیم سمت فرودگاه
۱.۶k
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.