رمان دورترین نزدیک
#پارت_۹۷
پارت حسی 😉
یاد سیلی دوساعت پیش افتادم مظلوم گیر اوردی پسر!؟
ترانه
میخواسم برم بیرون ماهور صدام زد
_بله! درضمن اینارو که دیدی کپی بود! قبلش کپی گرفتم میخاسم برگه هاتو خراب کنم بعد دیدم اونا مهمه برنداشتم اماکار من نبود من هرتلافی م بکنم بازندگی کسی بازی نمیکنم
رفتم بیرون منشیه بد نگام میکرد وا همه شون خود درگیری دارن!
برگشتم هتل خودمو تو آینه نگاکردم! چه زندگی تکراری! چقد پوچ و بی معنی!
هرروزعین دیروز! چرا هیچکی منو نخواست این وسط!؟ چراهمه ولم کردن؟ خدایا جوابی براش داری؟!
از رگ گردن نزدیکترو بیخیال! اگ میشه بیا بغلم کن! من چیکار کرده بودم؟! اول باباییمو گرفتی بعدم فک کردم بابودن دوستام همه چی خوبه! اونارم ازم گرفتب خانوادمم گرفتی! عاشق شدم! اونم ندادی بهم! چرا؟! مگه چی از از این دنیا کم میشد؟! به کجابرمیخورد؟ توکه واسه همه خدایی! پس من چی؟!
به منِ توی اینه پوزخندی زدم!
هیچکی نمونده! هیچکی! ازخودم بدم میومد نفهمیدم چیشد دستمو محکم کوبیدم رو آیینه! خورد شدو شیشه هاش ریخت رو زمین همونجا سرخوردمو کنار شیشه ها نشستم تا جاداشت گریه کردم! دراز کشیدم رو زمین دستم خون میومد ولی مهم نبود به گوشیشمم که زنگ میخورد توجهی نکردم چشامو بستم
با دادوبیداد کسی اروم چشاموبازکردم
ماهور بالاسرم بود
بیحال گفتم _چیه!؟
+هووف فک کردم چیزیت شده اخع دستت!
_چیزیم نیس! چطور اومدی تو!؟
+وقتی دروباز نمیکنی خب چیکارکنم گفتم بیان بازش کنن
_ازکجا فهمیدی اینجام!
+کارسختی نبود،بلند شو دستت هنو خونریزی داره
میخواستم تکونش بدم اما کاملا بیحس بود
+چیه!
_دستم!
ماهور باتاسف نگام کرد میخواسم بلند شم که بغلم کرد اخ دستم بدجور خونی بود لباسشم خونی شد!
منو گذاشت رو تخت...
با یه جعبه کمکهای اولیه برگشت!
+ببینمش!
من اصا نمیتونسم تکونش بدم
خودش اروم نگا کرد
+چیز خاصی نیست تو ظرفیتشو نداری! ازحال رفتی!
_نخیر خابم برد!
+بله! اونوق اگ الان تو دستت شیشه باشه چی؟!
_نیست! اونقدام خوردنشد!
+تو مشکلت چیه!
_مددکار اجتماعی شدی؟
+خوبی م بهت نیومده
_توجای من بودی چیکارمیکردی؟!گرچه نیستی نمیفمی!
+من 8سال پیش جای توبودم! منتهامن واس زندگیم جنگیدم!
_تو ی رفیق داشتی مث کوه پشتت بود خاهرتوداشتی! سامی اینا!
+میخوای واسه خودت زندگی بسازی یانه!؟درست گاهی بایداولش یکی باشه!اما نبودم نبود! من خودم بودموخودم!
توعم میتونی فک نمیکردم انقدبی جنبه باشی ترانه!پگر اینکه!
_مگراینکه چی!؟
+دردت ی چیزدیگس!
پوزخندی زدم دردم تویی دیگه هه
_خوبه مشکلت حل شد!
+خب سوء تفاهم شد!
_خب؟!
داشت جون میکندبگه ببخشید اشتباه کردم
+من اشتباه کردم!
_خب؟!
عصبی گف خب چی ترانه؟!
_میشنوم
بی میلو ب هرسختی بودبلاخره گفت
+ببخشید!
چطور بود؟!💙
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #جذاب #زیبا #BEAUTIFUL_NICE #خاص
پارت حسی 😉
یاد سیلی دوساعت پیش افتادم مظلوم گیر اوردی پسر!؟
ترانه
میخواسم برم بیرون ماهور صدام زد
_بله! درضمن اینارو که دیدی کپی بود! قبلش کپی گرفتم میخاسم برگه هاتو خراب کنم بعد دیدم اونا مهمه برنداشتم اماکار من نبود من هرتلافی م بکنم بازندگی کسی بازی نمیکنم
رفتم بیرون منشیه بد نگام میکرد وا همه شون خود درگیری دارن!
برگشتم هتل خودمو تو آینه نگاکردم! چه زندگی تکراری! چقد پوچ و بی معنی!
هرروزعین دیروز! چرا هیچکی منو نخواست این وسط!؟ چراهمه ولم کردن؟ خدایا جوابی براش داری؟!
از رگ گردن نزدیکترو بیخیال! اگ میشه بیا بغلم کن! من چیکار کرده بودم؟! اول باباییمو گرفتی بعدم فک کردم بابودن دوستام همه چی خوبه! اونارم ازم گرفتب خانوادمم گرفتی! عاشق شدم! اونم ندادی بهم! چرا؟! مگه چی از از این دنیا کم میشد؟! به کجابرمیخورد؟ توکه واسه همه خدایی! پس من چی؟!
به منِ توی اینه پوزخندی زدم!
هیچکی نمونده! هیچکی! ازخودم بدم میومد نفهمیدم چیشد دستمو محکم کوبیدم رو آیینه! خورد شدو شیشه هاش ریخت رو زمین همونجا سرخوردمو کنار شیشه ها نشستم تا جاداشت گریه کردم! دراز کشیدم رو زمین دستم خون میومد ولی مهم نبود به گوشیشمم که زنگ میخورد توجهی نکردم چشامو بستم
با دادوبیداد کسی اروم چشاموبازکردم
ماهور بالاسرم بود
بیحال گفتم _چیه!؟
+هووف فک کردم چیزیت شده اخع دستت!
_چیزیم نیس! چطور اومدی تو!؟
+وقتی دروباز نمیکنی خب چیکارکنم گفتم بیان بازش کنن
_ازکجا فهمیدی اینجام!
+کارسختی نبود،بلند شو دستت هنو خونریزی داره
میخواستم تکونش بدم اما کاملا بیحس بود
+چیه!
_دستم!
ماهور باتاسف نگام کرد میخواسم بلند شم که بغلم کرد اخ دستم بدجور خونی بود لباسشم خونی شد!
منو گذاشت رو تخت...
با یه جعبه کمکهای اولیه برگشت!
+ببینمش!
من اصا نمیتونسم تکونش بدم
خودش اروم نگا کرد
+چیز خاصی نیست تو ظرفیتشو نداری! ازحال رفتی!
_نخیر خابم برد!
+بله! اونوق اگ الان تو دستت شیشه باشه چی؟!
_نیست! اونقدام خوردنشد!
+تو مشکلت چیه!
_مددکار اجتماعی شدی؟
+خوبی م بهت نیومده
_توجای من بودی چیکارمیکردی؟!گرچه نیستی نمیفمی!
+من 8سال پیش جای توبودم! منتهامن واس زندگیم جنگیدم!
_تو ی رفیق داشتی مث کوه پشتت بود خاهرتوداشتی! سامی اینا!
+میخوای واسه خودت زندگی بسازی یانه!؟درست گاهی بایداولش یکی باشه!اما نبودم نبود! من خودم بودموخودم!
توعم میتونی فک نمیکردم انقدبی جنبه باشی ترانه!پگر اینکه!
_مگراینکه چی!؟
+دردت ی چیزدیگس!
پوزخندی زدم دردم تویی دیگه هه
_خوبه مشکلت حل شد!
+خب سوء تفاهم شد!
_خب؟!
داشت جون میکندبگه ببخشید اشتباه کردم
+من اشتباه کردم!
_خب؟!
عصبی گف خب چی ترانه؟!
_میشنوم
بی میلو ب هرسختی بودبلاخره گفت
+ببخشید!
چطور بود؟!💙
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #جذاب #زیبا #BEAUTIFUL_NICE #خاص
۱۳.۶k
۱۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.