وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی(When you found out her step sis
وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی(When you found out her step sister )
part ¹
ویو مادر کوک:
امروز توی خونه نشسته بودم و چوی مین(اسم دخترست) با کوک داشتن تو اتاق باهم بازی میکردن
ک تلفن زنگ خورد برش داشتم
پرستار: سلام شما خانواده ی خانوم مینگ جین هستید؟
(مادر کوک ~)
~بله من دوستشم و شما؟
پرستار: من پرستار بیمارستان (بومین هیوندای) هستم..دوست شما مدتی پیش زخمی و مجروح همراه ی آقا ب بیمارستان آورده شدن ظاهرا تصادف خیلی بدی اتفاق افتاده و من تنها شماره ای ک مدتی قبل تماس گرفتن و پیدا کردم از توی تلفن همراهشون و شما بودید درسته؟
~ب ب ب بله میشه بگید وضعیتشون چطوره؟
پرستار: ایشون الان توی اتاق عمل هستن تحت نظر بهترین دکترای بیمارستان اما ب رضایت شما برای انجام عمل نیاز داریم لطفا هرچه زودتر با خانوادشون تماس بگیرید
~ا اما اون جز من و شوهرش و بچش هیچکی رو نداره
پرستار: شوهرش چی؟ ایشون میتونن بیان؟
~اون آقایی ک گفتید همراهش تصادف کرده شوهرشه
پرستار: پس لطفا هرچه زودتر برای رضایت عمل هردو رضایتنامه رو امضا کنید وگرنه اکر دیر بجنبید ایشون متاسفانه نمیتونن زنده بمونن
~ب ب باشه الان خودمونو میرسونیم
تلفن رو قط کردم
خیلی شکه بودم.... اما اون خیلی کوچیک بود برای اینکه بخوام این خبر رو بهش بدم
خیلی خیلی کوچیک(با دخترست چوی مین برا اینکه اون هنوز۷سالش بود )
دستپاچه شده بودم رفتم اتاق بالا و یونگ(بابای کوک) رو از این ماجرا خبردار کردم......
part ¹
ویو مادر کوک:
امروز توی خونه نشسته بودم و چوی مین(اسم دخترست) با کوک داشتن تو اتاق باهم بازی میکردن
ک تلفن زنگ خورد برش داشتم
پرستار: سلام شما خانواده ی خانوم مینگ جین هستید؟
(مادر کوک ~)
~بله من دوستشم و شما؟
پرستار: من پرستار بیمارستان (بومین هیوندای) هستم..دوست شما مدتی پیش زخمی و مجروح همراه ی آقا ب بیمارستان آورده شدن ظاهرا تصادف خیلی بدی اتفاق افتاده و من تنها شماره ای ک مدتی قبل تماس گرفتن و پیدا کردم از توی تلفن همراهشون و شما بودید درسته؟
~ب ب ب بله میشه بگید وضعیتشون چطوره؟
پرستار: ایشون الان توی اتاق عمل هستن تحت نظر بهترین دکترای بیمارستان اما ب رضایت شما برای انجام عمل نیاز داریم لطفا هرچه زودتر با خانوادشون تماس بگیرید
~ا اما اون جز من و شوهرش و بچش هیچکی رو نداره
پرستار: شوهرش چی؟ ایشون میتونن بیان؟
~اون آقایی ک گفتید همراهش تصادف کرده شوهرشه
پرستار: پس لطفا هرچه زودتر برای رضایت عمل هردو رضایتنامه رو امضا کنید وگرنه اکر دیر بجنبید ایشون متاسفانه نمیتونن زنده بمونن
~ب ب باشه الان خودمونو میرسونیم
تلفن رو قط کردم
خیلی شکه بودم.... اما اون خیلی کوچیک بود برای اینکه بخوام این خبر رو بهش بدم
خیلی خیلی کوچیک(با دخترست چوی مین برا اینکه اون هنوز۷سالش بود )
دستپاچه شده بودم رفتم اتاق بالا و یونگ(بابای کوک) رو از این ماجرا خبردار کردم......
۱۲.۵k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.