من بی تو تنها زیر تازیانه های سنگین این باران سرد، چه میک
من بی تو تنها زیر تازیانه های سنگین این باران سرد، چه میکنم؛ اواره در کوچه و خیابان...
کاش اخر این خیابان هم به تو برسد...
اما نه...
میترسم معشوقه ای ک تظاهر به فراموشی اش کرده ام را، دست در دست دیگری زیر این باران بی رحم ببینم... و نگاهی از سوی تو، که سرد تر از این باران زمستانیست...
و بیشتر میترسم که این بینی سرخ، لو بدهد اشک های مرا که بی صدا با باران درامیخته، و تو انگار نه انگار... انگار نه انگار... انگار نه انگار...
و این نابودم میکند...
#متن_از_خودم
#دوست_دارم_نظرتونو_بدونم
#دلنوشته
کاش اخر این خیابان هم به تو برسد...
اما نه...
میترسم معشوقه ای ک تظاهر به فراموشی اش کرده ام را، دست در دست دیگری زیر این باران بی رحم ببینم... و نگاهی از سوی تو، که سرد تر از این باران زمستانیست...
و بیشتر میترسم که این بینی سرخ، لو بدهد اشک های مرا که بی صدا با باران درامیخته، و تو انگار نه انگار... انگار نه انگار... انگار نه انگار...
و این نابودم میکند...
#متن_از_خودم
#دوست_دارم_نظرتونو_بدونم
#دلنوشته
۱.۶k
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.