وقتی ازت متنفر بود ...
وقتی ازت متنفر بود ...
پارت شونزدهم
ویو بورام
+تهیونگ من...
_خفع شوو (داد و عصبانیت)
که یکدفعه...
تهیونگ اومد نزدیک تر و از موهام من رو گرفت موهام رو محکم میکشید به سمت اتاق ته راهرو برد که همیشه دلم میخواست ببینم داخلش چیه اما وقتی رفتیم داخل و منو پرت کرد رو زمین با دیدن اون وسایل دیگه هیچوقت حتی دلم نخواست برم جلو در اتاق
تهیونگ در کمد کناریش رو باز کرد و یک طناب در آورد
+میخوای چیکار کنی تهیونگ
_ببند دهنت رو
تهیونگ اومد نزدیکم و دست و پام رو بست
+تهیونگ به خدا من اون کار رو نکردم تهیونگ من...
_گفتم خفه شووو (داد)
تهیونگ دوباره برگشت سمت اون کمد و این دفعه به شلاق نازک ولی دردناک برداشت چند دور شلاق رو دور دستش پیچید و اومد نزدیکم
_اگر نشماری از اول میشه هر بار که خواهش کنی صد تا اضافه میشه
+اما...
_نشنیدی چی گفتم ؟!
تهیونگ شروع کرد به ضربه های محکم زدن دیگه نای بلند شدن نداشتم که با صدای زنگ در متوقف شد
_شانس آوردی
تهیونگ رفت در باز کرد و دوباره اومد بالا
_جین هیونگ اومده دهنت باز شه و از خودت صدایی در بیاری یا هر کاری دیگه شب راحتت نمیزارم
یه چسب آورد و دهنم رو باهاش بست و رفت بیرون
ویو تهیونگ
هه بورام شانس آورد هیچ وقت ازش خوشم نیامده بود رفتم پایین که جین گفت
#ببینم بورام کجاست ؟!
_بورام ...خب اون رفته خونه دوستش پارتی دخترونه داشتن گفت شب هم اونجا میمونه
#و تو گذاشتی بره؟!
_اره خب مگه چیه ؟! بالاخره اونم دلش میخواد خوشگذرونی کنه ...ببینم اگر بلایی سر لیا بیاری و اذیتش کنی من میدونم با تو
#تو بورام رو اذیت نمیکنی یعنی ؟!
_چی ؟!
#ه،هیچی ولش کن ...خب من دیگه میرم فقط اومدم چون با بورام کار داشتم حالا که میگی رفته خونه دوستش ... خداحافظ
_خداحافظ
جین رفت
که تهیونگ رفت بالا
ویو بورام
تهیونگ دوباره اومد بالا دست و پام رو باز کرد و گفت میتونم بلند شم خواستم بلند بشم ولی با لگدی که به شکمم زد محکم پرت شدم و به ستون پشتی خوردم
_گمشو برو دوش بگیر
و رفت بلند شدم و رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون جای زخمام درد و میکرد و سوز میداد برای اینکه درد و سوز بیشتر از این نشه اون لباسی که خریده بودم رو پوشیدم و رفتم پایین تهیونگ سر میز غذا بود و داشت غذا میخورد وقتی من رو دید یه نگاه به سر تا پام انداخت و یه پوزخند صدا دار زد
رو مبل نشسته بودم و خیلی هم گشنم بود تهیونگ اومد از جلوم رد بشه که زخم پام شروع کرد به خونریزی تهیونگ یه نگاه به پام کرد و رفت جعبه کمک های اولیه رو آورد بعد از اینکه زخم ها بدنم رو پانسمان کرد دستش رو برد زیر نیم تنه و با یه حرکت درش آورد الان جلوش کامل لخت بودم که ...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
پارت شونزدهم
ویو بورام
+تهیونگ من...
_خفع شوو (داد و عصبانیت)
که یکدفعه...
تهیونگ اومد نزدیک تر و از موهام من رو گرفت موهام رو محکم میکشید به سمت اتاق ته راهرو برد که همیشه دلم میخواست ببینم داخلش چیه اما وقتی رفتیم داخل و منو پرت کرد رو زمین با دیدن اون وسایل دیگه هیچوقت حتی دلم نخواست برم جلو در اتاق
تهیونگ در کمد کناریش رو باز کرد و یک طناب در آورد
+میخوای چیکار کنی تهیونگ
_ببند دهنت رو
تهیونگ اومد نزدیکم و دست و پام رو بست
+تهیونگ به خدا من اون کار رو نکردم تهیونگ من...
_گفتم خفه شووو (داد)
تهیونگ دوباره برگشت سمت اون کمد و این دفعه به شلاق نازک ولی دردناک برداشت چند دور شلاق رو دور دستش پیچید و اومد نزدیکم
_اگر نشماری از اول میشه هر بار که خواهش کنی صد تا اضافه میشه
+اما...
_نشنیدی چی گفتم ؟!
تهیونگ شروع کرد به ضربه های محکم زدن دیگه نای بلند شدن نداشتم که با صدای زنگ در متوقف شد
_شانس آوردی
تهیونگ رفت در باز کرد و دوباره اومد بالا
_جین هیونگ اومده دهنت باز شه و از خودت صدایی در بیاری یا هر کاری دیگه شب راحتت نمیزارم
یه چسب آورد و دهنم رو باهاش بست و رفت بیرون
ویو تهیونگ
هه بورام شانس آورد هیچ وقت ازش خوشم نیامده بود رفتم پایین که جین گفت
#ببینم بورام کجاست ؟!
_بورام ...خب اون رفته خونه دوستش پارتی دخترونه داشتن گفت شب هم اونجا میمونه
#و تو گذاشتی بره؟!
_اره خب مگه چیه ؟! بالاخره اونم دلش میخواد خوشگذرونی کنه ...ببینم اگر بلایی سر لیا بیاری و اذیتش کنی من میدونم با تو
#تو بورام رو اذیت نمیکنی یعنی ؟!
_چی ؟!
#ه،هیچی ولش کن ...خب من دیگه میرم فقط اومدم چون با بورام کار داشتم حالا که میگی رفته خونه دوستش ... خداحافظ
_خداحافظ
جین رفت
که تهیونگ رفت بالا
ویو بورام
تهیونگ دوباره اومد بالا دست و پام رو باز کرد و گفت میتونم بلند شم خواستم بلند بشم ولی با لگدی که به شکمم زد محکم پرت شدم و به ستون پشتی خوردم
_گمشو برو دوش بگیر
و رفت بلند شدم و رفتم دوش گرفتم و اومدم بیرون جای زخمام درد و میکرد و سوز میداد برای اینکه درد و سوز بیشتر از این نشه اون لباسی که خریده بودم رو پوشیدم و رفتم پایین تهیونگ سر میز غذا بود و داشت غذا میخورد وقتی من رو دید یه نگاه به سر تا پام انداخت و یه پوزخند صدا دار زد
رو مبل نشسته بودم و خیلی هم گشنم بود تهیونگ اومد از جلوم رد بشه که زخم پام شروع کرد به خونریزی تهیونگ یه نگاه به پام کرد و رفت جعبه کمک های اولیه رو آورد بعد از اینکه زخم ها بدنم رو پانسمان کرد دستش رو برد زیر نیم تنه و با یه حرکت درش آورد الان جلوش کامل لخت بودم که ...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
۵.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.