تمام زن ها
تمام زنها
یک مریمِ درون دارند
مریمی مهربان و زیبا.
مثل پنجهی آفتاب.
این معصومهها همگی
زمانی
یک گوشه از اتاق نشسته و
ساعتها
عروسکی را روی پا خواباندند
عروسکی که هیچگاه مهم نبوده
پدرش کیست
کجاست و
کی میآید.
زن
کودک
اما
زنانگی را سالها تجربه کرده
تنهایی را.
گاه گوشهی آشپزخانه
بین یخچال و اجاق
گاه میان بالشتک و پشتی
و گاه به مساحت چارقدی کهنه.
این حوای خردسال
بی خیال آدم و آمدنش
بارها برای خودش هوا پخته
بارها سر سفرهای خیالی
برای خرسهای دور و برش شام کشیده
بارها اندازهی عرض یک فرش
خرید رفته و زود برگشته
با کیف و شال و روسریهای امانی
با تق و تقیهایی که به آن کفش میگفتند.
خودش با خودش دوتایی رفتند
با خودش هم دوتایی برگشتند.
خانهی خیال این خانم
هیچ گاه سقف نداشته و
شب و روز را
با پلک خلاصه کرده.
آری
تمام زنها یک مریم درون دارند.
مریمی که زندگی بی مرد را میفهمد
مادری کردن بی شوهر را
مریمی که خوشبخت هم نباشد
پای میز آرایش و
لای صفحهی کتاب
زیر تترون و ساتن
حین تا کردن روسریهای حریر
یا زمان رقص و شانه کردن مو
دلخوشی را
فرض میگیرد...
#رسول_ادهمی
یک مریمِ درون دارند
مریمی مهربان و زیبا.
مثل پنجهی آفتاب.
این معصومهها همگی
زمانی
یک گوشه از اتاق نشسته و
ساعتها
عروسکی را روی پا خواباندند
عروسکی که هیچگاه مهم نبوده
پدرش کیست
کجاست و
کی میآید.
زن
کودک
اما
زنانگی را سالها تجربه کرده
تنهایی را.
گاه گوشهی آشپزخانه
بین یخچال و اجاق
گاه میان بالشتک و پشتی
و گاه به مساحت چارقدی کهنه.
این حوای خردسال
بی خیال آدم و آمدنش
بارها برای خودش هوا پخته
بارها سر سفرهای خیالی
برای خرسهای دور و برش شام کشیده
بارها اندازهی عرض یک فرش
خرید رفته و زود برگشته
با کیف و شال و روسریهای امانی
با تق و تقیهایی که به آن کفش میگفتند.
خودش با خودش دوتایی رفتند
با خودش هم دوتایی برگشتند.
خانهی خیال این خانم
هیچ گاه سقف نداشته و
شب و روز را
با پلک خلاصه کرده.
آری
تمام زنها یک مریم درون دارند.
مریمی که زندگی بی مرد را میفهمد
مادری کردن بی شوهر را
مریمی که خوشبخت هم نباشد
پای میز آرایش و
لای صفحهی کتاب
زیر تترون و ساتن
حین تا کردن روسریهای حریر
یا زمان رقص و شانه کردن مو
دلخوشی را
فرض میگیرد...
#رسول_ادهمی
۱۶۶.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۰