پارت ۴۳
#پارت_۴۳
-چیه..؟
-ببخشید...ولی خودتون گفتید که میخواید حساب کتاب کنید..درباره..
-میدونم...برو قلم کاغذ بیار...البته برای من نه برای خودت...که مطمئن بشی کم و کسری نیست..
خودش میگه وسط حرفم نپر اون وقت جفت پا میپره وسط حرفام....ایشششش...گودزیلای اخمو بداخلاق بیشعور جذاب...
بدو رفتم بالا و از راخل کیفم....دفتر و خودکار اوردم...دوباره نشستم روبه روش...
-خب اوردم..
-خوبه...خب...حالا بدهکاریه بابات چقدر بود..؟؟
-حدود چهارصد میلیون...
-نه بیشتره..
-چطور؟؟
-اونا با سودش میخواستن...اصلا چطور این همه پول بدهکاری اورده؟؟
-راستش کارخونه بابام یکدفعه ورشکست شد...من مطمئنم دسیسه بوده....بعد اونا هم پولشونو داده بودن به بابام...که...راستش.... من درست نمیدونم..بعد بابام که ورشکست میشه اونا میریزن سرشو میگن همین الان با سود میدیش..یکم رحم هم حالیشون نمیشه...حالا با سود چقدر شد.؟؟!
-خوشبختانه فقط دوتاشون با سود میخواستن...بقیه گذشتن...حدود هفتصد میلیون شد...
دهنم باز موند...من چطور این پول رو جبران کنم..
-بنویس..
-چیی؟
کلافه دستی به گردنش و موهاش کشید....توجه کرده بودم انگار عادت داشت..
-خب پول و دیگه..
-اها باش...
-حالا...پول خونه...اون خونه رو دویست میلیون گرفتم...که با چند تیکه وسایل داخلش سیصد میلیون شد...
اوووووفففف.....دیگه چشام بازتر نمیشدن..
-حالا نیاز نبود خونه بزرگی بگیرید..
-بزرگ نیست...خونه ها رفته بالا...
-درسته..
و نوشتمش..
-و پول بیمارستان که شصت میلیون شد..
-بیشتر نبود..!!
-چرا...ولی یه عملش و خودم انجام دادم...که اون و بخشیدم..
-ممنون
-حالا سر جمع چقدر شد...؟ #حقیقت_رویایی🌙
لایک و نظر فراموش نشه☀ 😊
-چیه..؟
-ببخشید...ولی خودتون گفتید که میخواید حساب کتاب کنید..درباره..
-میدونم...برو قلم کاغذ بیار...البته برای من نه برای خودت...که مطمئن بشی کم و کسری نیست..
خودش میگه وسط حرفم نپر اون وقت جفت پا میپره وسط حرفام....ایشششش...گودزیلای اخمو بداخلاق بیشعور جذاب...
بدو رفتم بالا و از راخل کیفم....دفتر و خودکار اوردم...دوباره نشستم روبه روش...
-خب اوردم..
-خوبه...خب...حالا بدهکاریه بابات چقدر بود..؟؟
-حدود چهارصد میلیون...
-نه بیشتره..
-چطور؟؟
-اونا با سودش میخواستن...اصلا چطور این همه پول بدهکاری اورده؟؟
-راستش کارخونه بابام یکدفعه ورشکست شد...من مطمئنم دسیسه بوده....بعد اونا هم پولشونو داده بودن به بابام...که...راستش.... من درست نمیدونم..بعد بابام که ورشکست میشه اونا میریزن سرشو میگن همین الان با سود میدیش..یکم رحم هم حالیشون نمیشه...حالا با سود چقدر شد.؟؟!
-خوشبختانه فقط دوتاشون با سود میخواستن...بقیه گذشتن...حدود هفتصد میلیون شد...
دهنم باز موند...من چطور این پول رو جبران کنم..
-بنویس..
-چیی؟
کلافه دستی به گردنش و موهاش کشید....توجه کرده بودم انگار عادت داشت..
-خب پول و دیگه..
-اها باش...
-حالا...پول خونه...اون خونه رو دویست میلیون گرفتم...که با چند تیکه وسایل داخلش سیصد میلیون شد...
اوووووفففف.....دیگه چشام بازتر نمیشدن..
-حالا نیاز نبود خونه بزرگی بگیرید..
-بزرگ نیست...خونه ها رفته بالا...
-درسته..
و نوشتمش..
-و پول بیمارستان که شصت میلیون شد..
-بیشتر نبود..!!
-چرا...ولی یه عملش و خودم انجام دادم...که اون و بخشیدم..
-ممنون
-حالا سر جمع چقدر شد...؟ #حقیقت_رویایی🌙
لایک و نظر فراموش نشه☀ 😊
۳۳.۶k
۰۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.