پارت هفتم 4معشوقه
پارت هفتم 4معشوقه
ویو ا/ت: زنگ زدم به تهیونگ و ماجرا رو براش تعریف کردم اونم گفت ماشین میفرسته وسایلات و بردار بیا خونه ی من منم گفتم باشه
ویو تهیونگ:
ا/ت بهم زنگ گفت صاحب خونه گفته تخلیه کنه منم گفتم براش ماشین میفرستم وسایلاش و برداره بیاد خونه من گفت باشه
ا/ت وسایلامو جمع کردم ماشین امد منم سوار ماشین شدم و رفتیم خونه تهیونگ دیدم مثل یه قصر می مونه خیلی بزرگ و قشنگ بود
تهیونگ: ماشین رو فرستادم ا/ت امد فکر کنم خیلی از اینجا خوشش امده باشه
ا/ت: رفتم داخل تهیونگ و دیدم و دویدم پیشش و بغلش کردم
تهیونگ: ا/ت امد داخل یهو دوید امد بغلم منم تعجب کردم
ا/ت: به خودم امدم دیدم تو بغل تهیونگم خودم دویدم رفتم سمتش بغلش کردم نمی چم شده بود بعد ولش کردم بهش نگاه کردم دیدم تهیونگ تعجب کرده منم ولش کردم و گفتم ببخشید تهیونگ حل کردم
تهیونگ: ا/ت تو بغلم بود یه حسی بهم دست داده نکنه عاشقش شدم نه این امکان نداره
بعد ا/ت نگام کرد منم نگاش کردم و ولم کرد و گفت ببخشید حل کردم
منم گفتم نه اشکالی نداره
بیا بریم اتاقت رو نشونت بدم دنبال من بیا
ا/ت: تهیونگ بهم گفت نه اشکالی نداره همراهم بیا تا اتاقت رو بهت نشون بدم
منم دنبالش رفتم
تهیونگ: بیا ا/ت اینم اتاقت وسایلت رو بذار و بیار ناهار امادست
ا/ت: تهیونگ من و برد به اتاقم گفت وسایلم رو بذارم و برم ناهار بخوریم
وقتی ا/ت وارد اتاق شد: وای خدایا چقدر اینجا خوشگله وبزرگه اوف بهتر از اون خونه قبلیم هستش
تهیونگ: ا/ت رو بردم به اتاقش گفتم بیاد ناهار امادست دیر کردش صداش کردم اااا/تتتتتت
بیا ناهار امادست ا/ت
ا/ت: تهیونگ داشت صدام می کردم سریع لباس عوض کردم و رفتم. پایین دیدم تهیونگ نشسته منم رفتم بغلش نشستم
تهیونگ: ا/ت و صدا زدم امد بغلم نشست بهش گفتم که اجاره خونت چه قدر میشه
ا/ت: تهیونگ گفت که اجاره خونم چقدر میشه بهم گفتم 10دلار میشه اجاره خونم
تهیونگ: ا/ت بهم گفت اجاره خونش 10دلار میشه منم گفتم شماره صاحب خونه ات را بده منم بهش پولتو میدم
ا/ت: تهیونگ بهم گفتم شماره صاحب خونه ذو بهش بدم که پولمو بهش بدم منم بهش شماره و دادم و گفتم از حقوقم 10دلار کم کن تهیونگ: باشه
زنگ زدم به صاحب خونه و گفتم سلام من اقای کیم تهیونگم دوست پسر خانم ا/ت اجاره خونش 10دلار میشه من بهتون میدم
صاحب خونه: سلام اقای تهیونگ باشه کجا بیام که پولمو بدین
تهیونگ: توی ذهنش (چقدر پرو هستش یعنی منو نمیشناسه من بزرگترین باند مافیایی رو اداره میکنم مگه میشه منو کسی نشناسه)
عام ادرس و بهتون میدم امروز بیایید پولتونو بگیرید
صاحب خونه: باشه پس قرارمون شد امروز
تهیونگ: بله امروزه
ویو ا/ت: زنگ زدم به تهیونگ و ماجرا رو براش تعریف کردم اونم گفت ماشین میفرسته وسایلات و بردار بیا خونه ی من منم گفتم باشه
ویو تهیونگ:
ا/ت بهم زنگ گفت صاحب خونه گفته تخلیه کنه منم گفتم براش ماشین میفرستم وسایلاش و برداره بیاد خونه من گفت باشه
ا/ت وسایلامو جمع کردم ماشین امد منم سوار ماشین شدم و رفتیم خونه تهیونگ دیدم مثل یه قصر می مونه خیلی بزرگ و قشنگ بود
تهیونگ: ماشین رو فرستادم ا/ت امد فکر کنم خیلی از اینجا خوشش امده باشه
ا/ت: رفتم داخل تهیونگ و دیدم و دویدم پیشش و بغلش کردم
تهیونگ: ا/ت امد داخل یهو دوید امد بغلم منم تعجب کردم
ا/ت: به خودم امدم دیدم تو بغل تهیونگم خودم دویدم رفتم سمتش بغلش کردم نمی چم شده بود بعد ولش کردم بهش نگاه کردم دیدم تهیونگ تعجب کرده منم ولش کردم و گفتم ببخشید تهیونگ حل کردم
تهیونگ: ا/ت تو بغلم بود یه حسی بهم دست داده نکنه عاشقش شدم نه این امکان نداره
بعد ا/ت نگام کرد منم نگاش کردم و ولم کرد و گفت ببخشید حل کردم
منم گفتم نه اشکالی نداره
بیا بریم اتاقت رو نشونت بدم دنبال من بیا
ا/ت: تهیونگ بهم گفت نه اشکالی نداره همراهم بیا تا اتاقت رو بهت نشون بدم
منم دنبالش رفتم
تهیونگ: بیا ا/ت اینم اتاقت وسایلت رو بذار و بیار ناهار امادست
ا/ت: تهیونگ من و برد به اتاقم گفت وسایلم رو بذارم و برم ناهار بخوریم
وقتی ا/ت وارد اتاق شد: وای خدایا چقدر اینجا خوشگله وبزرگه اوف بهتر از اون خونه قبلیم هستش
تهیونگ: ا/ت رو بردم به اتاقش گفتم بیاد ناهار امادست دیر کردش صداش کردم اااا/تتتتتت
بیا ناهار امادست ا/ت
ا/ت: تهیونگ داشت صدام می کردم سریع لباس عوض کردم و رفتم. پایین دیدم تهیونگ نشسته منم رفتم بغلش نشستم
تهیونگ: ا/ت و صدا زدم امد بغلم نشست بهش گفتم که اجاره خونت چه قدر میشه
ا/ت: تهیونگ گفت که اجاره خونم چقدر میشه بهم گفتم 10دلار میشه اجاره خونم
تهیونگ: ا/ت بهم گفت اجاره خونش 10دلار میشه منم گفتم شماره صاحب خونه ات را بده منم بهش پولتو میدم
ا/ت: تهیونگ بهم گفتم شماره صاحب خونه ذو بهش بدم که پولمو بهش بدم منم بهش شماره و دادم و گفتم از حقوقم 10دلار کم کن تهیونگ: باشه
زنگ زدم به صاحب خونه و گفتم سلام من اقای کیم تهیونگم دوست پسر خانم ا/ت اجاره خونش 10دلار میشه من بهتون میدم
صاحب خونه: سلام اقای تهیونگ باشه کجا بیام که پولمو بدین
تهیونگ: توی ذهنش (چقدر پرو هستش یعنی منو نمیشناسه من بزرگترین باند مافیایی رو اداره میکنم مگه میشه منو کسی نشناسه)
عام ادرس و بهتون میدم امروز بیایید پولتونو بگیرید
صاحب خونه: باشه پس قرارمون شد امروز
تهیونگ: بله امروزه
۷۲.۳k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.