ترس از گم شدن همیشه باما بوده

ترس از گم‌ شدن همیشه باما بوده،
چه از اون وقتی که اگه یه لحظه دست مادرتو ول میکردیو سرمیچرخوندی،
بین انبوه زن‌هایی با چادرای سیاه یه دست گم میشدی و
چه حالا که کلا توی خودت گم شدیو بین خاطراتی معلق موندیم
که هیچ کدوم برات آشنا نیستن دیگه
و بازم همونجایی هنوز،
وسط آدمایی که نمیشناسیشون:)
دیدگاه ها (۱)

منو ببخش من...:-)

همیشه پادشاه باش ، حتی اگر قلمروت به اندازه عرض شانه هایت با...

من بیشتر از اینکه “صبور” باشم “منتظرم”

درد باعث تغییر آدم‌ها میشه.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط