مروارید آبی
مروارید آبی
Part¹¹⁵
ویو جیمین
بعد از رفتن کوک و لانا من و یوجین مونده بودیم سکوت سنگین و مرگ باری بین مون بود که یوجین این سکوت و شکست
♤ هیجده سالم بود که وارد اون دانشگاه شدم اولین کسی که نزدیکم شده بود تو بودی من و تو هشت سال باهم توی رابطه بودیم جیمین چطور میشه من تورو فراموش کنم و وابسته ات نشده باشم اخه
(قطره اشکی از چشمش اومد پایین)
(پارت 69 کوک راجب یوجین و جیمین توضیح داده)
#تموم شد؟(سرد)
♤ جیمین من مجبور شدم برم گریه من سرطان گرفته بودم دکترمم برای بهبودی وضعیتم گفت باید بری المان
من سه سال تو المان بودم که با سرطانم بجنگم
بعد از سه سالی گه حالم خوب شد برای روحیه همراه خانواده اومدم ایتالیا
من..هقق.. نخواستم بهت بگم اونموقعه... هقق.. چون دوست داشتم... نمیخواستم حال بدم و ببینی
#یوجین مگه من و تو غریبه بودیم که بهم نگفتی؟ اخه چرا من و دیوونه میکنی (داد)
ویو جیمین
با دادی که تو رستوران زدم همه نگاهشون به من و یوجین افتاد
دست یوجین و گرفتم و از رستوران زدیم بیرون و سوار ماشین یوجین شدیم
# بده من سوئیچ و خودم میشینم
♤ بیا (گریه)
ویو یوجین
تو راه فقط داشتم گریه میکردم و جیمین داشت با سرعت بالا میروند که زد بغل
# میشنوم
♤ بخدا نمیخواستم اذیتت کنم... مجبور شدم جیمین... چیکار کنم ببخشیم
# یکاری باید بکنی تا ببخشمت
♤ هرچی باشه قبوله
# برگرد کره
♤ چی؟
# همین که شنیدی
♤ باشه..فقط من و ببخش فل مبدم هرجا بگی بیام
(جیمین اشک یوجین و پاک میکنه و با هم یه بوسه فرانسوی عمیق میرن)
فلش بک به بیمارستان
علامت دکتر؟!
؟! ... خب خانم کیم لانا درسته؟
+بله
؟! ... چیشده؟
+ یه چند روزیه حالت تهوع دارم و سرم گیج میره
؟! ... براتون یه ازمایش مینویسم همین الان انجام بدید جواب و برام بیارید
+ممنون
_ ممنون آقای دکتر
ویو جونگکوک
با لانا رفتیم و یه ازمایش از لانا گرفتن
منتظر جواب ازمایش بودیم که صدامون زدن
بعد گرفتن جواب ازمایش رفتیم و به همون دکتر نشون دادیم
؟! ... خب بدین من
_ بفرمایید
ویو جونگکوک
چشمام و بسته بودم از جواب ازمایش مثل چی میترسیدم اگه جواب مثبت باشه...
خماریییی😂🌚
به دلیل دهه کرامت شرط ها رو کم میزارم
18 لایک
10 کامنت
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
Part¹¹⁵
ویو جیمین
بعد از رفتن کوک و لانا من و یوجین مونده بودیم سکوت سنگین و مرگ باری بین مون بود که یوجین این سکوت و شکست
♤ هیجده سالم بود که وارد اون دانشگاه شدم اولین کسی که نزدیکم شده بود تو بودی من و تو هشت سال باهم توی رابطه بودیم جیمین چطور میشه من تورو فراموش کنم و وابسته ات نشده باشم اخه
(قطره اشکی از چشمش اومد پایین)
(پارت 69 کوک راجب یوجین و جیمین توضیح داده)
#تموم شد؟(سرد)
♤ جیمین من مجبور شدم برم گریه من سرطان گرفته بودم دکترمم برای بهبودی وضعیتم گفت باید بری المان
من سه سال تو المان بودم که با سرطانم بجنگم
بعد از سه سالی گه حالم خوب شد برای روحیه همراه خانواده اومدم ایتالیا
من..هقق.. نخواستم بهت بگم اونموقعه... هقق.. چون دوست داشتم... نمیخواستم حال بدم و ببینی
#یوجین مگه من و تو غریبه بودیم که بهم نگفتی؟ اخه چرا من و دیوونه میکنی (داد)
ویو جیمین
با دادی که تو رستوران زدم همه نگاهشون به من و یوجین افتاد
دست یوجین و گرفتم و از رستوران زدیم بیرون و سوار ماشین یوجین شدیم
# بده من سوئیچ و خودم میشینم
♤ بیا (گریه)
ویو یوجین
تو راه فقط داشتم گریه میکردم و جیمین داشت با سرعت بالا میروند که زد بغل
# میشنوم
♤ بخدا نمیخواستم اذیتت کنم... مجبور شدم جیمین... چیکار کنم ببخشیم
# یکاری باید بکنی تا ببخشمت
♤ هرچی باشه قبوله
# برگرد کره
♤ چی؟
# همین که شنیدی
♤ باشه..فقط من و ببخش فل مبدم هرجا بگی بیام
(جیمین اشک یوجین و پاک میکنه و با هم یه بوسه فرانسوی عمیق میرن)
فلش بک به بیمارستان
علامت دکتر؟!
؟! ... خب خانم کیم لانا درسته؟
+بله
؟! ... چیشده؟
+ یه چند روزیه حالت تهوع دارم و سرم گیج میره
؟! ... براتون یه ازمایش مینویسم همین الان انجام بدید جواب و برام بیارید
+ممنون
_ ممنون آقای دکتر
ویو جونگکوک
با لانا رفتیم و یه ازمایش از لانا گرفتن
منتظر جواب ازمایش بودیم که صدامون زدن
بعد گرفتن جواب ازمایش رفتیم و به همون دکتر نشون دادیم
؟! ... خب بدین من
_ بفرمایید
ویو جونگکوک
چشمام و بسته بودم از جواب ازمایش مثل چی میترسیدم اگه جواب مثبت باشه...
خماریییی😂🌚
به دلیل دهه کرامت شرط ها رو کم میزارم
18 لایک
10 کامنت
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
- ۵.۵k
- ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط