پارت ( ۵ )
پارت ( ۵ )
وقتی بچتو دزدید تا بهت نزدیک بشه
( ۳ ساعت بعد )
نینا : آه ا/ت یه چیزی بخور دیگه از صبح چیزی نخوردی
+میل ندارم
نینا : یه نگاه به خودت بنداز خب اتفاقیه که افتاده انقدر شلوغش نکن تازه حتی تو شوهر هم نداری
+چون شوهر ندارم دلیل نمیشه بهم تجاوز کنن ولی یه دختر که دارم
نینا : ا/ت ازت خواهش میکنم یکم بخور
+باشه
نینا : دل درد داری؟
+اره یکم
نینا : یه لقمه بخور تا برات مسکن بیارم
+آه باشه
ناچار شروع کردن به خوردن نمی تونستم کارایی که اون مرد باهام کرد رو فراموش کنم از طرفی هم استرس داشتم
( پرش زمانی به ساعت ۷ شب )
+ اه نینا من باید برم دیرم شده
نینا : باشه مراقب خودت باش
لنا : خداحافظ مامان دوست دارم
+ خداحافظ عزیزم
رفتم سمت ماشین و سوار شدم به سمت بار حرکت کردم بعد چند دقیقه مثل همیشه بازم شلوغ بود ماشین و پارک کردم و وارد بار شدم بوی الکل و سیگار داشت اذیتم میکرد امروز لباس خیلی مناسبی پوشیدم شاید از همون اول مشکل لباس بوده رفتم سمت کارام و شروع به کار شدم
( ساعت ۱۲ شب )
داشتم زمین جارو میکردم که باز اون مرد اونجا نشسته بود با نیشخند بهم خیره شده بود ترس تمام وجودمو گرفته بود که نکنه باز کاری باهام بکنه ولی ترسمو نشون ندادم بیاهمیت به نگاهش به کارم ادامه دادم
_ هوم خیلی داری قیافه میگیری
+فقط دارم کارمو میکنم
_ انگاری یادت رفته همین دیروز به فاکت دادم افتخار نمیدی؟
+از کی تا حالا تجاوز افتخار شده
_از وقتی بدنتو دیدم
+ چرا باهام اون کارو کردی؟
_چون بهت علاقه پیدا کردم میخواستم مال خودم بکنمت
+چی داری میگی انگاری حالت خوب نیست
_از وقتی تو رو دیدم اینطوری شدم
_بگو ببینم ازدواج کردی؟
+آره بچه هم دارم
_اوکی پس طلاق بگیر
+شوهرم فوت کرده
_پس کارم راحتتر شد
+ الان مثلاً میخوای چیکار کنی
_مال خودم بکنمت
...
...
...
...
...
..
...
...
خب خب دوستان به خاطر امتحانا چند روز نبودم ببخشید که منتظرتون گذاشتم دوستون دارم حتماً نظرتونو بگین ❤️🖤❤️🖤
وقتی بچتو دزدید تا بهت نزدیک بشه
( ۳ ساعت بعد )
نینا : آه ا/ت یه چیزی بخور دیگه از صبح چیزی نخوردی
+میل ندارم
نینا : یه نگاه به خودت بنداز خب اتفاقیه که افتاده انقدر شلوغش نکن تازه حتی تو شوهر هم نداری
+چون شوهر ندارم دلیل نمیشه بهم تجاوز کنن ولی یه دختر که دارم
نینا : ا/ت ازت خواهش میکنم یکم بخور
+باشه
نینا : دل درد داری؟
+اره یکم
نینا : یه لقمه بخور تا برات مسکن بیارم
+آه باشه
ناچار شروع کردن به خوردن نمی تونستم کارایی که اون مرد باهام کرد رو فراموش کنم از طرفی هم استرس داشتم
( پرش زمانی به ساعت ۷ شب )
+ اه نینا من باید برم دیرم شده
نینا : باشه مراقب خودت باش
لنا : خداحافظ مامان دوست دارم
+ خداحافظ عزیزم
رفتم سمت ماشین و سوار شدم به سمت بار حرکت کردم بعد چند دقیقه مثل همیشه بازم شلوغ بود ماشین و پارک کردم و وارد بار شدم بوی الکل و سیگار داشت اذیتم میکرد امروز لباس خیلی مناسبی پوشیدم شاید از همون اول مشکل لباس بوده رفتم سمت کارام و شروع به کار شدم
( ساعت ۱۲ شب )
داشتم زمین جارو میکردم که باز اون مرد اونجا نشسته بود با نیشخند بهم خیره شده بود ترس تمام وجودمو گرفته بود که نکنه باز کاری باهام بکنه ولی ترسمو نشون ندادم بیاهمیت به نگاهش به کارم ادامه دادم
_ هوم خیلی داری قیافه میگیری
+فقط دارم کارمو میکنم
_ انگاری یادت رفته همین دیروز به فاکت دادم افتخار نمیدی؟
+از کی تا حالا تجاوز افتخار شده
_از وقتی بدنتو دیدم
+ چرا باهام اون کارو کردی؟
_چون بهت علاقه پیدا کردم میخواستم مال خودم بکنمت
+چی داری میگی انگاری حالت خوب نیست
_از وقتی تو رو دیدم اینطوری شدم
_بگو ببینم ازدواج کردی؟
+آره بچه هم دارم
_اوکی پس طلاق بگیر
+شوهرم فوت کرده
_پس کارم راحتتر شد
+ الان مثلاً میخوای چیکار کنی
_مال خودم بکنمت
...
...
...
...
...
..
...
...
خب خب دوستان به خاطر امتحانا چند روز نبودم ببخشید که منتظرتون گذاشتم دوستون دارم حتماً نظرتونو بگین ❤️🖤❤️🖤
۱۱.۳k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.