پارت ( ۴ )
پارت ( ۴ )
وقتی بچتو دزدید تا بهت نزدیک بشه.......
+چیکار دارین میکنین
_هیش فقط لذت ببر
+ولم کنین آقا
_نه نه بیب دیگه هیچ وقت قرار نیست ولت کنم
+چی داری میگ....
نزاشت حرفمو بزنم که لباش و کوبوند رو لبام و مک عمیقی میزد بعد از چند دقیقه به سمت اتاق های بار میکشوند پرتم کرد رو تخت و لباسامونو درآورد چشمم به دیک بزرگش افتاد ترس کل وجودمو گرفت
+وای نه نه خواهش میکنم
_هیش
بی صبرانه واردم کرد که جیغ بلندی کشیدم
+اه خواهش میکنم این کار و باهام نکن ولم کن
_ساکت شو تا تعداد راند هاتو بیشتر نکردم
تلمبه های تند و سنگینی میزد که احساس کردم الان پایین تنم پاره میشه توم کام کرد و ازم کشید بیرون از درد همون جا بیهوش شدم
( صبح )
چشمامو باز کردم نگاهی به اطرافم کردم که اتفاقی دیشب یادم افتاد بغض گلومو چنگ زد پاشدم لباسامو پوشیدم و به سمت خونه حرکت کردم
( چند دقیقه بعد )
رسیدم و ماشینو و پارک کردم وارد خونه شدم رفتم سمت اتاق لنا که دیدم هنوز خوابه بوسه ای به سرش زدم و با بغض به سمت اتاق نینا رفتم انگار از حموم در امده بود و داشت موهاشو خشک میکرد که با دیدن من دست از خشک کردنشون برداشت
نینا : چی شده ا/ت
+نینا ( بغض)
امد سمتم که بغضم ترکید و شروع کردم به گریه کردن
نینا : بگو ببینم چی شده تا الان کجا بودی
+بهم تجاوز کردن ( گریه )
نینا : چی .. درست بگو ببینم چی شده
+داشتم توی بار کارامو میکردم که یه مرد غریبه که فکنم مست بود بهم تجاوز کرد
نینا : نه امکان نداره
نینا : نگو که ریخت...
+اره ریخت ( گریه)
نینا : هیش آروم باش همه چی درست میشه اشکالی نداره ....
خب خب حتما نظرتونو بگیننننننن ❤️ 🖤
وقتی بچتو دزدید تا بهت نزدیک بشه.......
+چیکار دارین میکنین
_هیش فقط لذت ببر
+ولم کنین آقا
_نه نه بیب دیگه هیچ وقت قرار نیست ولت کنم
+چی داری میگ....
نزاشت حرفمو بزنم که لباش و کوبوند رو لبام و مک عمیقی میزد بعد از چند دقیقه به سمت اتاق های بار میکشوند پرتم کرد رو تخت و لباسامونو درآورد چشمم به دیک بزرگش افتاد ترس کل وجودمو گرفت
+وای نه نه خواهش میکنم
_هیش
بی صبرانه واردم کرد که جیغ بلندی کشیدم
+اه خواهش میکنم این کار و باهام نکن ولم کن
_ساکت شو تا تعداد راند هاتو بیشتر نکردم
تلمبه های تند و سنگینی میزد که احساس کردم الان پایین تنم پاره میشه توم کام کرد و ازم کشید بیرون از درد همون جا بیهوش شدم
( صبح )
چشمامو باز کردم نگاهی به اطرافم کردم که اتفاقی دیشب یادم افتاد بغض گلومو چنگ زد پاشدم لباسامو پوشیدم و به سمت خونه حرکت کردم
( چند دقیقه بعد )
رسیدم و ماشینو و پارک کردم وارد خونه شدم رفتم سمت اتاق لنا که دیدم هنوز خوابه بوسه ای به سرش زدم و با بغض به سمت اتاق نینا رفتم انگار از حموم در امده بود و داشت موهاشو خشک میکرد که با دیدن من دست از خشک کردنشون برداشت
نینا : چی شده ا/ت
+نینا ( بغض)
امد سمتم که بغضم ترکید و شروع کردم به گریه کردن
نینا : بگو ببینم چی شده تا الان کجا بودی
+بهم تجاوز کردن ( گریه )
نینا : چی .. درست بگو ببینم چی شده
+داشتم توی بار کارامو میکردم که یه مرد غریبه که فکنم مست بود بهم تجاوز کرد
نینا : نه امکان نداره
نینا : نگو که ریخت...
+اره ریخت ( گریه)
نینا : هیش آروم باش همه چی درست میشه اشکالی نداره ....
خب خب حتما نظرتونو بگیننننننن ❤️ 🖤
۱۹.۱k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.