بریده کتاب امروز...
#بریده_کتاب_امروز...
سلام بر گوساله عزیزم
ای پسر جان، هیچ می دانی که ما گاو ها چقدر گوساله بودیم؟ یادت می آید که من چقدر حرف های احمقانه به تو گوساله می گفتم؟ آه... من چقدر در احمقی فرو رفته بودم، آخ... ببخشید.
بله ... من چقدر در احمقی فرو رفته بودم و چقدر نا آگاهانه حرف هایی نشخوار می کردم که بوی یونجه گندیده می داد. من چقدر نابخردانه تو را که نسل جوان گاوها بودی و در واقع یک گوساله ساده لوح بودی را تحریک کردم که بیایی و دنبال من برویم ته مزرعه و نزدیک غروب آفتاب حرف هایی از دهان من بشنوی که نه من آنها را می فهمیدم و نه تو عقلت می رسید که آنها را بفهمی و ما فقط تحت تاثیر باد! گول خورده بودیم. حالا من، گاو پیر چروکیده پلاسیده احمق، تو را فریب دادم و دم پرچین ها و غروب و کلا هرچی بهت گفتم احمقانه بود. لذا تو ای گوساله ... دیگر حرف های من را باور نکن و مثل یک گاو اصیل برو و هرچه خرها می گویند گوش بده...!
امضا: پدر بزرگ
من گوسالهام ( کمیک استریپهایی از زندگی فلسفی یک گاو و نوه کنجکاوش) / بزرگمهر حسین پور
سلام بر گوساله عزیزم
ای پسر جان، هیچ می دانی که ما گاو ها چقدر گوساله بودیم؟ یادت می آید که من چقدر حرف های احمقانه به تو گوساله می گفتم؟ آه... من چقدر در احمقی فرو رفته بودم، آخ... ببخشید.
بله ... من چقدر در احمقی فرو رفته بودم و چقدر نا آگاهانه حرف هایی نشخوار می کردم که بوی یونجه گندیده می داد. من چقدر نابخردانه تو را که نسل جوان گاوها بودی و در واقع یک گوساله ساده لوح بودی را تحریک کردم که بیایی و دنبال من برویم ته مزرعه و نزدیک غروب آفتاب حرف هایی از دهان من بشنوی که نه من آنها را می فهمیدم و نه تو عقلت می رسید که آنها را بفهمی و ما فقط تحت تاثیر باد! گول خورده بودیم. حالا من، گاو پیر چروکیده پلاسیده احمق، تو را فریب دادم و دم پرچین ها و غروب و کلا هرچی بهت گفتم احمقانه بود. لذا تو ای گوساله ... دیگر حرف های من را باور نکن و مثل یک گاو اصیل برو و هرچه خرها می گویند گوش بده...!
امضا: پدر بزرگ
من گوسالهام ( کمیک استریپهایی از زندگی فلسفی یک گاو و نوه کنجکاوش) / بزرگمهر حسین پور
۱.۴k
۱۹ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.