سه عاشق پارت ۷
سه عاشق پارت ۷
کوکی پا میشه براید استایل بغلت میکنه پرتت میکنه رو تخت
کوک:نزار دوباره به فاکت بدما
ات:(دوباره داره میره به سمت پنجره)
جیمین و کوک دو طرف دستت رو میگیرن و پرتت میکنن رو تخت بغلت میکنن که نتونی تکون بخوری
ات:بجای اینکه از دلم در بیاریین تهدیدم میکنین؟
میدونی اگه یه بار دیگه منو بکنین شما خودتون منو میکشیین؟ میمیرم...(گریه)
کوکی:ببخشید دیگه لیدی دیگ تکرار نیمشه
جیمین:همش تقصیر توعه ها اشغال ولش کن برو کنار بیبنم
جیمین:بیب گریه نکن دیگ فدات شم
ات:(درحال گریه کردن و خیلی ناراحته و ترسیده)
جیمین:کوک برو بیرون میخام باهاش حرف بزنم
کوک:باشه
جیمین:ات اگه نمیخوای این رابطه رو بگو راحت کن خودتو من مشکلی ندارم هرچی تو بگی به تصمیمت احترام میزارم
ات:جیمین من تورو خیلی دوست دارم:))))
گفتم فقط یکیتون ولی به حرفم گوش ندادین...
جیمین:منم خیلیی تورو دوستت دارم
ولی اگه کوکی رو میخوای من مشکلی ندارم میتونم بکشم کنار *تو دلش:گوه نخور ببینم تو یه لحظه فکر کن ولم کنی
ات:یعنی تو دوستم نداری؟ که برات مهم نیست من چه تصمیمی بگیرم؟ هوم؟😭😭
من نمیتونم تورو اینجوری ببینم که این رابطه رو نمیخوای
حداقل یا من یا کوکی یا با دوتامون باید کنار بیای
ات:خب.... من کوکی رو میخوام(به شوخی گفت ولی جیمین نمیدونه....)
جیمین:خب اوکی مشکلی نیست
ات:چی؟....ج....جدی؟
جیمین:من میرم کوکی میاد پیشت
*خیلی ناراحت شد*
ات:......
(کوکی اومد تو جیمین رفت)
کوکی:چی شد؟
کوکی:جیمین چرا داشت گریه میکرد؟
ات:ک......کوک
کوک: جانم؟ چی شده؟
ات:م....من یه گوهی خوردم....(گوهه خیلی بدی هم خوردی بشعور بچم رو ناراحت کردییییی😬🔪🔪🔪)
کوک:چرا مگه؟ 😐
ات:م....من به شوخی به جیمین گفتم دوستش ندارم...
کوک:پس بگو قضیه از اینه
ات:😭😭😭😭😭😭
ات:جیمین کووووووو
کوک:هوم اوکی میرم باهاش حرف میزنم برمیگردونمش نگران نباش
*اینم ناراحت شده*
کوک:نگران نباش ات خودم میارمش
ات:نه
میخوام خودم باهاش حرف بزنم
کوک:اوکی باشه میارمش باهاش حرف بزنی
*رفت دنبال جیمین شی*
ات:در حال عر زدن و عذاب وجدان شدید😭😭😭(بایدم اینطوری بشی😐)
کوکی:اومد برو تو اتاق باهاش حرف بزن
ات:مرسی
کوک:خواهش
ات:(رفتم توی اتاق)
جیمین:.........
ات:ج....جیمین
جیمین:بله؟
ات:م...من شوخی کردم....
جیمین:هوم؟
ات:اونی که گفتم من کوکی رو دوست دارم...
ات:ببخشیددددد😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ات:من خیلی اذیتت کردم😭😭😭😭
جیمین: واقعنی؟ عرررررررر
*بغلت میکنه*
ات:اگه بخوای میتونی هر کاری میخوای با من بکنی😭😭
جیمین:نه بیب من کاری نمیخوام باهات بکنم کاری نکردی که
ات:چرا من شوخی بدی کردممممم😭😭😭💔
جیمین: شوخی بود گذشت دیگ حالا هم گریه نکن
ات:هق...هق😭
کوکی پا میشه براید استایل بغلت میکنه پرتت میکنه رو تخت
کوک:نزار دوباره به فاکت بدما
ات:(دوباره داره میره به سمت پنجره)
جیمین و کوک دو طرف دستت رو میگیرن و پرتت میکنن رو تخت بغلت میکنن که نتونی تکون بخوری
ات:بجای اینکه از دلم در بیاریین تهدیدم میکنین؟
میدونی اگه یه بار دیگه منو بکنین شما خودتون منو میکشیین؟ میمیرم...(گریه)
کوکی:ببخشید دیگه لیدی دیگ تکرار نیمشه
جیمین:همش تقصیر توعه ها اشغال ولش کن برو کنار بیبنم
جیمین:بیب گریه نکن دیگ فدات شم
ات:(درحال گریه کردن و خیلی ناراحته و ترسیده)
جیمین:کوک برو بیرون میخام باهاش حرف بزنم
کوک:باشه
جیمین:ات اگه نمیخوای این رابطه رو بگو راحت کن خودتو من مشکلی ندارم هرچی تو بگی به تصمیمت احترام میزارم
ات:جیمین من تورو خیلی دوست دارم:))))
گفتم فقط یکیتون ولی به حرفم گوش ندادین...
جیمین:منم خیلیی تورو دوستت دارم
ولی اگه کوکی رو میخوای من مشکلی ندارم میتونم بکشم کنار *تو دلش:گوه نخور ببینم تو یه لحظه فکر کن ولم کنی
ات:یعنی تو دوستم نداری؟ که برات مهم نیست من چه تصمیمی بگیرم؟ هوم؟😭😭
من نمیتونم تورو اینجوری ببینم که این رابطه رو نمیخوای
حداقل یا من یا کوکی یا با دوتامون باید کنار بیای
ات:خب.... من کوکی رو میخوام(به شوخی گفت ولی جیمین نمیدونه....)
جیمین:خب اوکی مشکلی نیست
ات:چی؟....ج....جدی؟
جیمین:من میرم کوکی میاد پیشت
*خیلی ناراحت شد*
ات:......
(کوکی اومد تو جیمین رفت)
کوکی:چی شد؟
کوکی:جیمین چرا داشت گریه میکرد؟
ات:ک......کوک
کوک: جانم؟ چی شده؟
ات:م....من یه گوهی خوردم....(گوهه خیلی بدی هم خوردی بشعور بچم رو ناراحت کردییییی😬🔪🔪🔪)
کوک:چرا مگه؟ 😐
ات:م....من به شوخی به جیمین گفتم دوستش ندارم...
کوک:پس بگو قضیه از اینه
ات:😭😭😭😭😭😭
ات:جیمین کووووووو
کوک:هوم اوکی میرم باهاش حرف میزنم برمیگردونمش نگران نباش
*اینم ناراحت شده*
کوک:نگران نباش ات خودم میارمش
ات:نه
میخوام خودم باهاش حرف بزنم
کوک:اوکی باشه میارمش باهاش حرف بزنی
*رفت دنبال جیمین شی*
ات:در حال عر زدن و عذاب وجدان شدید😭😭😭(بایدم اینطوری بشی😐)
کوکی:اومد برو تو اتاق باهاش حرف بزن
ات:مرسی
کوک:خواهش
ات:(رفتم توی اتاق)
جیمین:.........
ات:ج....جیمین
جیمین:بله؟
ات:م...من شوخی کردم....
جیمین:هوم؟
ات:اونی که گفتم من کوکی رو دوست دارم...
ات:ببخشیددددد😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ات:من خیلی اذیتت کردم😭😭😭😭
جیمین: واقعنی؟ عرررررررر
*بغلت میکنه*
ات:اگه بخوای میتونی هر کاری میخوای با من بکنی😭😭
جیمین:نه بیب من کاری نمیخوام باهات بکنم کاری نکردی که
ات:چرا من شوخی بدی کردممممم😭😭😭💔
جیمین: شوخی بود گذشت دیگ حالا هم گریه نکن
ات:هق...هق😭
۶.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.