عاشقم باش love me
#عاشقم_باش #love_me
#پارت_20
_خب,از آشناییتون خوشبختم خانوم ستیا
_منم همینطور مستر جانگ
_خب بزارید یکمی درمورد حقوق و مزایاتون صحبت کنیم تا یادمون نرفته و اینم بگم که شما قراره گریمور گروه اکسو بشین البته اگه با هم به توافق برسیم
بعد از یک ساعت وراجی کردن و امضا کردن چندتا برگه مرگه و قرار داد یکسال و نیمه کارمون تموم شد بلند شدم که از در برم بیرون و خداحافظی کنم که یهو یاد آتی افتادم و دوباره نشستم راستی ببخشید خانوم آتنا یوسفی قبول شدن برایه استخدام (آتی فامیلمون شد یوسفی😂 چیزی نیومد تو ذهنم برایه الان خخخ آتنا یوسفی و دیانا یوسفی😂 هاهاها در اصل میشه دنیا)
_همونی که استایلیست بود?
_بله,بله همون
_ایشون هم قبول شدن ولی مگه شما نسبتی باهاشون دارید که میپرسید?
__بله دوستمه
_اوه پس کارمون راحت تر شد
_چرا?
_چون میتونم هردوتون رو تویه یک گروه بزارم یعنی هردوتون استایلیست و گریمور گروه اکسو بشید
دلم میخواست از خوشحالی جیغ بکشم اما آبروم میرفت پس ساکت نشستم سرجام تا بعد برم خودمو تخلیه کنم
_و اینجوری خیلی بهتر میشه چون با هم میتونید بیشتر از دیگران تویه انتخاب استایل پسرا کنار بیاید 😊 (دیوث سو استفاده گر)
_آهان خب کی با آتنا قرار داد میبندید?
_بهشون زنگ زدیم که امشب بیان و قرار داد رو ببندیم نگاهی به ساعتم کردم 8:13 دقیقه بود خب پس تا 8:30 میرسه جیغغغ خدا میدونه چقدر خوشحال شده 😍
_ممنونم آقایه جانگ فردا میبینمتون😊
و بعد دستمو دراز کردم,دست دادیمو از اتاق اومدم بیرون
سوار آسانسور شدمو طبقه همکف رو انتخاب کردم,به طبقه همکف رسیده بودم از آسانسور آمدم بیرون و نگاهی به راهرویی که چند ساعت پیش از یکی از اتاقاش صدایه خنده میومد انداختم تاریک تاریک بود و بدون هیچ چراغی اما راهرو بقلی کاملا روشن بود ,سکوت مضحکی حاکم شده بود که ناگهان در آسانسور طرق بسته شد نگاهی بهش کردم رفته بود طبقه دوم دوباره رومو به طرف راهرو ها برگردوندم , چرا باید یکی از راهرو ها تاریک باشه?چه دلیلی داره?خیلی مضحکه,تویه همین فکرا بودم که یهو صدایی از ته سالن شنیدم صدایه زمزه یک آواز بود یک آواز غمگین ,به جرعت میتونم بگم که خیلی کنجکاو شده بودم ,برایه همین گوشیمو از تویه کیفم در آوردم و چراغ قوه اش رو روشن کردم و در راهرو تاریک به راه افتادم وسطایه راهرو بودم که اون صدایه آواز به صدایه هق هق تبدیل شد و شکستن سرجام میخکوب شدم یعنی قضیه چیه?
#پارت_20
_خب,از آشناییتون خوشبختم خانوم ستیا
_منم همینطور مستر جانگ
_خب بزارید یکمی درمورد حقوق و مزایاتون صحبت کنیم تا یادمون نرفته و اینم بگم که شما قراره گریمور گروه اکسو بشین البته اگه با هم به توافق برسیم
بعد از یک ساعت وراجی کردن و امضا کردن چندتا برگه مرگه و قرار داد یکسال و نیمه کارمون تموم شد بلند شدم که از در برم بیرون و خداحافظی کنم که یهو یاد آتی افتادم و دوباره نشستم راستی ببخشید خانوم آتنا یوسفی قبول شدن برایه استخدام (آتی فامیلمون شد یوسفی😂 چیزی نیومد تو ذهنم برایه الان خخخ آتنا یوسفی و دیانا یوسفی😂 هاهاها در اصل میشه دنیا)
_همونی که استایلیست بود?
_بله,بله همون
_ایشون هم قبول شدن ولی مگه شما نسبتی باهاشون دارید که میپرسید?
__بله دوستمه
_اوه پس کارمون راحت تر شد
_چرا?
_چون میتونم هردوتون رو تویه یک گروه بزارم یعنی هردوتون استایلیست و گریمور گروه اکسو بشید
دلم میخواست از خوشحالی جیغ بکشم اما آبروم میرفت پس ساکت نشستم سرجام تا بعد برم خودمو تخلیه کنم
_و اینجوری خیلی بهتر میشه چون با هم میتونید بیشتر از دیگران تویه انتخاب استایل پسرا کنار بیاید 😊 (دیوث سو استفاده گر)
_آهان خب کی با آتنا قرار داد میبندید?
_بهشون زنگ زدیم که امشب بیان و قرار داد رو ببندیم نگاهی به ساعتم کردم 8:13 دقیقه بود خب پس تا 8:30 میرسه جیغغغ خدا میدونه چقدر خوشحال شده 😍
_ممنونم آقایه جانگ فردا میبینمتون😊
و بعد دستمو دراز کردم,دست دادیمو از اتاق اومدم بیرون
سوار آسانسور شدمو طبقه همکف رو انتخاب کردم,به طبقه همکف رسیده بودم از آسانسور آمدم بیرون و نگاهی به راهرویی که چند ساعت پیش از یکی از اتاقاش صدایه خنده میومد انداختم تاریک تاریک بود و بدون هیچ چراغی اما راهرو بقلی کاملا روشن بود ,سکوت مضحکی حاکم شده بود که ناگهان در آسانسور طرق بسته شد نگاهی بهش کردم رفته بود طبقه دوم دوباره رومو به طرف راهرو ها برگردوندم , چرا باید یکی از راهرو ها تاریک باشه?چه دلیلی داره?خیلی مضحکه,تویه همین فکرا بودم که یهو صدایی از ته سالن شنیدم صدایه زمزه یک آواز بود یک آواز غمگین ,به جرعت میتونم بگم که خیلی کنجکاو شده بودم ,برایه همین گوشیمو از تویه کیفم در آوردم و چراغ قوه اش رو روشن کردم و در راهرو تاریک به راه افتادم وسطایه راهرو بودم که اون صدایه آواز به صدایه هق هق تبدیل شد و شکستن سرجام میخکوب شدم یعنی قضیه چیه?
۱.۴k
۳۱ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.