پارت شش (عشقــ گمشدهــ)
پارت شش (عشقــ گمشدهــ)
دوشنبه شد و من با کمک دوستم به کمپانی رفتم یه دختری اومده بود اونجا ندیده بودمش رفت پیش اعضا هی خودشو به جانگ کوک میچسبوند اعصبانی شدم با دوتا عصا رفتم پیش اعضا ات: سلام اعضا: سلام نامجون : ات پات چی شده پات چرا تو گچه ات: از پلهها افتادم دیگه سوال نداره خب نمیگین این خانم کی باشن شوگا : دوست دختر جانگ کوک با این حرفش اینگار یه پارچ آب سرد ریختن رو سرم ناراحت شدم ات: ا... آهان خ.. خب دیگه من برم مزاحمتون نشم خلاصه دوستم اومد دنبالم با هم رفتیم خونه میخواستم تنها باشم رفتم توی اتاق گوشیم رو باز کردم همه نگران بودن به همشون پیام دادم «نگران نباشید خوبم» و خوابیدم صبح رفتم کمپانی اعضا دم در بودن همه با هم: ات خوبی سالمی جاییت درد نمیکنه آسیب ندیدی ات: استاپ نفس بگیرید من خوبم گفتم که نامجون :ما شرمنده ایم که نتونستیم کاری بکنیم ات: خوب کاری هم کردید عیبی نداره جانگ کوک کجاس جین :پیش اون عجوزس ات: عجوزه؟ جین :همون نانی خندم گرفت خیلی برازنده اون دختر بود ازشون خداحافظی کردم و رفتم داخل اتاق کارم باید اعضای تی اکس تی رو معاینه میکردم بخاطر همین اومدن توی اتاقم ات: سلام من ات هستم تی اکس تی :ما هم... ات: میدونم اسماتون رو من یکی از طرفداراتونم خوشحال شدن ات: خب بشینید من پرونده هاتون رو دیدم مشکلی نداشتید جز درمورد استخون بندیتون. رقصاتون خیلی سخت شدن و فشار زیادی به بودنتون میاد و من هم هردارویی بهتون بدم فایده نداره پس مجبورم رقصتون رو راحت کنم بیاین بریم اتاق رقص رفتیم اتاق رقصشون بهشون حرکت هایی که سخت بود رو نشون دادم که چطور آسون شه تقریبا شدم مربی رقصشون خیلی ازم تشکر کردن از زبون جانگ کوک میخواستم ازش عذر خواهی کنم اما تو اتاقش نبود از یکی از کارکنا پرسیدم گفت رفته اتاق دنس تی اکس تی رفتم پشت در داشت میرقصید خیلی عرق کرده بود و اون رو جذاب میکرد خیلی خوشگل بود ای کاش مال من بود اما من نانی رو دارم با ناراحتی رفتم پیش اعضا از زبان ات کارم که باهاشون تموم شد رفتم توی اتاقم جیمین بهم پیام داد که بریم رستوران دعا میکردم اون دختر نباشه
دوشنبه شد و من با کمک دوستم به کمپانی رفتم یه دختری اومده بود اونجا ندیده بودمش رفت پیش اعضا هی خودشو به جانگ کوک میچسبوند اعصبانی شدم با دوتا عصا رفتم پیش اعضا ات: سلام اعضا: سلام نامجون : ات پات چی شده پات چرا تو گچه ات: از پلهها افتادم دیگه سوال نداره خب نمیگین این خانم کی باشن شوگا : دوست دختر جانگ کوک با این حرفش اینگار یه پارچ آب سرد ریختن رو سرم ناراحت شدم ات: ا... آهان خ.. خب دیگه من برم مزاحمتون نشم خلاصه دوستم اومد دنبالم با هم رفتیم خونه میخواستم تنها باشم رفتم توی اتاق گوشیم رو باز کردم همه نگران بودن به همشون پیام دادم «نگران نباشید خوبم» و خوابیدم صبح رفتم کمپانی اعضا دم در بودن همه با هم: ات خوبی سالمی جاییت درد نمیکنه آسیب ندیدی ات: استاپ نفس بگیرید من خوبم گفتم که نامجون :ما شرمنده ایم که نتونستیم کاری بکنیم ات: خوب کاری هم کردید عیبی نداره جانگ کوک کجاس جین :پیش اون عجوزس ات: عجوزه؟ جین :همون نانی خندم گرفت خیلی برازنده اون دختر بود ازشون خداحافظی کردم و رفتم داخل اتاق کارم باید اعضای تی اکس تی رو معاینه میکردم بخاطر همین اومدن توی اتاقم ات: سلام من ات هستم تی اکس تی :ما هم... ات: میدونم اسماتون رو من یکی از طرفداراتونم خوشحال شدن ات: خب بشینید من پرونده هاتون رو دیدم مشکلی نداشتید جز درمورد استخون بندیتون. رقصاتون خیلی سخت شدن و فشار زیادی به بودنتون میاد و من هم هردارویی بهتون بدم فایده نداره پس مجبورم رقصتون رو راحت کنم بیاین بریم اتاق رقص رفتیم اتاق رقصشون بهشون حرکت هایی که سخت بود رو نشون دادم که چطور آسون شه تقریبا شدم مربی رقصشون خیلی ازم تشکر کردن از زبون جانگ کوک میخواستم ازش عذر خواهی کنم اما تو اتاقش نبود از یکی از کارکنا پرسیدم گفت رفته اتاق دنس تی اکس تی رفتم پشت در داشت میرقصید خیلی عرق کرده بود و اون رو جذاب میکرد خیلی خوشگل بود ای کاش مال من بود اما من نانی رو دارم با ناراحتی رفتم پیش اعضا از زبان ات کارم که باهاشون تموم شد رفتم توی اتاقم جیمین بهم پیام داد که بریم رستوران دعا میکردم اون دختر نباشه
۵.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.