(خنده)
# (خنده)
_ها..ج..جمین چرا اینجایی (خاب الود)
#شما دیشب باهم بودین (خنده)
+ن..نه اونجور...که..فک میکنی نیست
_جمین گمشو (بالشت پرت کرد سمتش)
#هوم باشه فقط اجوما گفت بیاین صبحانه (خنده)
(جپن رفت)
+اون راجب مون فکر بد نک...
_عااا مهم نیست من میرم دوش بگیرم تو ام اماده شو برو پایین
+باشه
_فقط ی چیز ...
ات ویو= شوگا بعد اون حرفش امد و لبش رو روی لبم گذاشت نمیدونم چرا مخالفت نکردم حتی همراهیشم گردم ......
_هوم افرین بیب
+عاا
_ولش میرم حمام
+باشه
پرش زمانی به شب =
ات ویو =شوگا گفته بود باید به ی مهمونی بره نمیدونم چرا
منم باید باهاش برم ولی حس میکنم شوگا رو دوست دارم
یعنی یه جورایی از ۳ سال پیش دوسش داشتم اون الان
بزرگتر و عاقل و خوشتیپ تر شده نمیدونم چرا ولی حس
میکنم حسش به من صادقانه هست اونم واقعا منو دوست
داره ..... لباسمو پوشیدم و رفتم پایین عووو شوگا خیلی
جزاب شده بود
شوگا ویو =با صدای ات به خودم امدم اوک دقیقن شبه فرشته ها بود
_ع..عا..خ..خیلی خوشگل شدی....
+تو هم همینطور ..
_ب..بریم
ادمین = شوگا اتو برد به یک رستوران گشنگ و...
+چرا کسی نیست
_بیخیال بیا اول غذا بخوریم
ات ویو = فهمیدم از اولم مهمونی در کار نبود ولی مثل اینکه شوگا اینجا رو رزرو (نمیدونم درسته یانه) کرده بود چون کسی به غیر از مانبود
شوگا ویو = همه ی اینا نقشه بود میخاستم از ات خواستگاری کنم و به خودم قول دادن اگه قبولم نکرد بزارم بره
(پرش زمانی بعد غذا)
ات ویو نشسته بودم که یهو شوگا جلوم زانو زد و گفت
_ات... خب...حاضری باهام ازدواج کنی
_ا..اگه...میخای میتونی قبو..
+بله
_چی
+بله مین یونگی قبول میکنم
ادمین = شوگا اتو سفت بغل کرد و لباشو میبوسید
_دوست دارم
+منم دوست دارم
پرش زمانی تو خونه
..................🔴 برای اصمات بیاین پیوی🔴 .................
صبح ویو =
+یاا دلم درد میکنه
_اشکال ندارا بیب (خنده)
+یاااااااااا
_بیا بغلم خب
پرش زمانی سرمیز صبحانه
_بیب یکم دیگه بخور
+سیرمممم
#چندشا
ات و شوگا (خنده)
پایان :)
این فیکو یکم زود تموم کردم ولی یک فیک جدید تو راره نظرطون رو در مورد این فیک بگین بایییی ♡_♡
_ها..ج..جمین چرا اینجایی (خاب الود)
#شما دیشب باهم بودین (خنده)
+ن..نه اونجور...که..فک میکنی نیست
_جمین گمشو (بالشت پرت کرد سمتش)
#هوم باشه فقط اجوما گفت بیاین صبحانه (خنده)
(جپن رفت)
+اون راجب مون فکر بد نک...
_عااا مهم نیست من میرم دوش بگیرم تو ام اماده شو برو پایین
+باشه
_فقط ی چیز ...
ات ویو= شوگا بعد اون حرفش امد و لبش رو روی لبم گذاشت نمیدونم چرا مخالفت نکردم حتی همراهیشم گردم ......
_هوم افرین بیب
+عاا
_ولش میرم حمام
+باشه
پرش زمانی به شب =
ات ویو =شوگا گفته بود باید به ی مهمونی بره نمیدونم چرا
منم باید باهاش برم ولی حس میکنم شوگا رو دوست دارم
یعنی یه جورایی از ۳ سال پیش دوسش داشتم اون الان
بزرگتر و عاقل و خوشتیپ تر شده نمیدونم چرا ولی حس
میکنم حسش به من صادقانه هست اونم واقعا منو دوست
داره ..... لباسمو پوشیدم و رفتم پایین عووو شوگا خیلی
جزاب شده بود
شوگا ویو =با صدای ات به خودم امدم اوک دقیقن شبه فرشته ها بود
_ع..عا..خ..خیلی خوشگل شدی....
+تو هم همینطور ..
_ب..بریم
ادمین = شوگا اتو برد به یک رستوران گشنگ و...
+چرا کسی نیست
_بیخیال بیا اول غذا بخوریم
ات ویو = فهمیدم از اولم مهمونی در کار نبود ولی مثل اینکه شوگا اینجا رو رزرو (نمیدونم درسته یانه) کرده بود چون کسی به غیر از مانبود
شوگا ویو = همه ی اینا نقشه بود میخاستم از ات خواستگاری کنم و به خودم قول دادن اگه قبولم نکرد بزارم بره
(پرش زمانی بعد غذا)
ات ویو نشسته بودم که یهو شوگا جلوم زانو زد و گفت
_ات... خب...حاضری باهام ازدواج کنی
_ا..اگه...میخای میتونی قبو..
+بله
_چی
+بله مین یونگی قبول میکنم
ادمین = شوگا اتو سفت بغل کرد و لباشو میبوسید
_دوست دارم
+منم دوست دارم
پرش زمانی تو خونه
..................🔴 برای اصمات بیاین پیوی🔴 .................
صبح ویو =
+یاا دلم درد میکنه
_اشکال ندارا بیب (خنده)
+یاااااااااا
_بیا بغلم خب
پرش زمانی سرمیز صبحانه
_بیب یکم دیگه بخور
+سیرمممم
#چندشا
ات و شوگا (خنده)
پایان :)
این فیکو یکم زود تموم کردم ولی یک فیک جدید تو راره نظرطون رو در مورد این فیک بگین بایییی ♡_♡
۲۱.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.