سناریو درخواستی...


‌‌
یونگی:
بخاطر کارها و فشاری که کمپانی روش ریخته نمیتونست بهت توجه کنه که بهش زنگ میزنی و میگی لطفا سریع بیا خونه ولی اون بخاطر کار نمیتونه بیاد و وقتی میاد میبینه که خودتو کشتی و عذاب وجدان میگیره و از اون روز خودشو نمیبخشه



تهیونگ:
کلی کار داشت و به سفرای کاری زیادی میرفت و وقت نمیکرد بهت برسه بعد کلی کار اومد خونه دید نیستی اومد اتاق و دید پاهاتو تو خودت جمع کردی و داری گریه میکنی و عکس اونو گرفتی تو دستت

ت:اتم خوبی ات منو نگاه کن

ات:هقققق تهیونگیی هقققق چراااا هققق بهم هقققق کم توجه شدی؟هققق مگه چیکار کردم هققق که این چند ماه هققق یبارم بهم زنگ نزدی؟هقق

ت:ات ببخشید خواهش میکنم گریه نکن از این به بعد بهت بیشتر میرسم و اهمیت میدم کمپانی یهو همه چیو ریخت روم من بخاطر کار کم توجه شدم وگرنه چطور به امید زندگیم اهمیت ندم و توجه نکنم؟
دیدگاه ها (۱)

بچه ها شرمنده نشد فیکو بزارم از ساعت ۳ خوابیدم تا الان

me and you...پارت1

کارآموز های ایرانی در کره جنوبی

me and you?..:معرفی فیک جدید

عشق مافیاییp2

ᵖ3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط