p⑦
وارد کانکیش شدم داشت موهاشو شونه میزد ک با دیدن من توی ایینه برگشت سمتم
هسو: عاااا چرا انقدر بی صدا اومدی داخل *لبخند*
نامجون: اومدم وضعیتت رو چک کنم *سرد*
هسو بلند شد و رفت نشست روی تخت
هسو: خب بیا شروع کن*دستشو دراز میکنه *
با بی میلی رفتم سمتش
داشتم سرم جدید براش وصل میکردم چون فشارش پایین بود
ک دستمو گرفت و گذاشت روی سینش روی قلبش
دستمو سریع برداشتم
نامجون: هسو من ن عروسکم ن عالاقه ای بهت دارم پس انقدر خودتو بهم نچسبون فهمیدی*عصبی*
هسو: اخه چرا من ک کاری باهات نکردم.... بعدشم چرا نمیخای قبول کنی ک من تورو دوست دارم..... وقتی بهت میگم دوست دارم قبولش کن و لج بازی نکن*ناز و عشوه و لبخند*
دوباره دستمو گرفت ک پسش زدم
نامجون: اما من دوست ندارم و هیچ وقت قبول هم نمیکنم ک با تو باشم
داشتم میرفتم بیرون
نامجون: درضمن من یکی دیگه رو دوست دارم و از این ب بعد دکترت یکی دیگس
رفتم بیرون نذاشتم چیز دیگه ای بگه
ببخشید کم بود فردا باز هم میزارم
نظر یادتون نره 💜
هسو: عاااا چرا انقدر بی صدا اومدی داخل *لبخند*
نامجون: اومدم وضعیتت رو چک کنم *سرد*
هسو بلند شد و رفت نشست روی تخت
هسو: خب بیا شروع کن*دستشو دراز میکنه *
با بی میلی رفتم سمتش
داشتم سرم جدید براش وصل میکردم چون فشارش پایین بود
ک دستمو گرفت و گذاشت روی سینش روی قلبش
دستمو سریع برداشتم
نامجون: هسو من ن عروسکم ن عالاقه ای بهت دارم پس انقدر خودتو بهم نچسبون فهمیدی*عصبی*
هسو: اخه چرا من ک کاری باهات نکردم.... بعدشم چرا نمیخای قبول کنی ک من تورو دوست دارم..... وقتی بهت میگم دوست دارم قبولش کن و لج بازی نکن*ناز و عشوه و لبخند*
دوباره دستمو گرفت ک پسش زدم
نامجون: اما من دوست ندارم و هیچ وقت قبول هم نمیکنم ک با تو باشم
داشتم میرفتم بیرون
نامجون: درضمن من یکی دیگه رو دوست دارم و از این ب بعد دکترت یکی دیگس
رفتم بیرون نذاشتم چیز دیگه ای بگه
ببخشید کم بود فردا باز هم میزارم
نظر یادتون نره 💜
۱۲.۴k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.