p18
بعد از صبحونه رفتیم روی مبل نشستیم
ک: تو از این ب بعد برای ی نفر کار میکنی هرچی هم بهت میگن گوش میکنی...
ی: ی کاری؟
ک: میری جلوی دوربین و مردم رو ب خودت جذب میکنی اونم با لباس های خیلی باز *همهی اینا رو خیلی سرد میگه*
ی: چ..... چی؟ ن من اینکارو نمیکنم...... خودت میفهمی داری چی میگی *داد*
ک: یورا بشین سر جات اون روی منو بالا نیار
ی: هه تو داری منو ب یکی دیگه میفروشی بعد میگی اون روی منو بالا نیار خودت متوجه هستی چی میگی هااا؟*داد*
ویو کوک
همینجور داشت سرم داد میزد سر پا وایساده بود یهو بلند شدم و انداختمش روی مبل و روش خیمه زدم
میدونستم همچین واکنشی نشون میده
تول ک انداختمش روی مبل شوکه شده بود و هیچی نمیگفت منم از فرصت استفاده کردم و حرف زدم
ک: نگران نباش قرار نیس بری و اون کارو انجام بدی..... خواستم ببینم واکنشت چیه*پوزخند*
ی: چ....... چی؟ تو خوشیت گرفته.... بلند شو گمشو برو اون طرف
بخاطر اینکه اونم ب خوناشام تبدیل شده بود زورش هم خیلی زیاد شده بود و پرتم داد اون طرف ک خودم ب کونج تیزیه دیوار ک با صدای من نگام کرد
ک: اخخخخخخ*بلند*
ی: ک... کوک... خوبی؟
اومد سمتم و ی دستشو گذاشت روز بازوم اون یکی هم گذاشت پشت کمرم
ک: اخخخ نکن دست نزن پشت کمرم
اینو ک گفتم بدون خیچ حرفی لباسمو بالا زد پشت کمرم رو نگا کرد و دست میکشید سرش ک باعث میشد بسوزه
ی: چیزی نیست فقط زخم شده..... بلند شو
کمکم کرد از روی زمین بلند شم برم روی مبل و نشستم
ی: جعبه کمک های اولیه کجاس؟
ک: توی دستشویی داخل کمد
رفت و بعد از چند دقیقه اومد
ی: لباستو در بیار
خواستم لباسمو در بیارم ک با کشیده شدن پوست کمرم نتونستم
ک: نمی تونم درش بیارم
ی: دستاتو ببر بالا
ک: چی؟
ی: زود باش
دستامو بردم بالا و تیشرتمو در اورد
و شروع کرد ب ضد عفونی کردن زخم کمرم
ک: تو قرار نیست بری اونجا ی کار دیگه برات دارم
ی: چ کاری؟
ک:.....
نظر یادتون نره❤
بخاطر اینکه دیر میزارم این یکی رو یکم طولانی تر نوشتم ببخشید حجم درسام زیاد شده امتحان های مستمر هم شروع شده بخاطر همین دیر ب دیر میتونم پارت ها رو بزارم😔💔
ک: تو از این ب بعد برای ی نفر کار میکنی هرچی هم بهت میگن گوش میکنی...
ی: ی کاری؟
ک: میری جلوی دوربین و مردم رو ب خودت جذب میکنی اونم با لباس های خیلی باز *همهی اینا رو خیلی سرد میگه*
ی: چ..... چی؟ ن من اینکارو نمیکنم...... خودت میفهمی داری چی میگی *داد*
ک: یورا بشین سر جات اون روی منو بالا نیار
ی: هه تو داری منو ب یکی دیگه میفروشی بعد میگی اون روی منو بالا نیار خودت متوجه هستی چی میگی هااا؟*داد*
ویو کوک
همینجور داشت سرم داد میزد سر پا وایساده بود یهو بلند شدم و انداختمش روی مبل و روش خیمه زدم
میدونستم همچین واکنشی نشون میده
تول ک انداختمش روی مبل شوکه شده بود و هیچی نمیگفت منم از فرصت استفاده کردم و حرف زدم
ک: نگران نباش قرار نیس بری و اون کارو انجام بدی..... خواستم ببینم واکنشت چیه*پوزخند*
ی: چ....... چی؟ تو خوشیت گرفته.... بلند شو گمشو برو اون طرف
بخاطر اینکه اونم ب خوناشام تبدیل شده بود زورش هم خیلی زیاد شده بود و پرتم داد اون طرف ک خودم ب کونج تیزیه دیوار ک با صدای من نگام کرد
ک: اخخخخخخ*بلند*
ی: ک... کوک... خوبی؟
اومد سمتم و ی دستشو گذاشت روز بازوم اون یکی هم گذاشت پشت کمرم
ک: اخخخ نکن دست نزن پشت کمرم
اینو ک گفتم بدون خیچ حرفی لباسمو بالا زد پشت کمرم رو نگا کرد و دست میکشید سرش ک باعث میشد بسوزه
ی: چیزی نیست فقط زخم شده..... بلند شو
کمکم کرد از روی زمین بلند شم برم روی مبل و نشستم
ی: جعبه کمک های اولیه کجاس؟
ک: توی دستشویی داخل کمد
رفت و بعد از چند دقیقه اومد
ی: لباستو در بیار
خواستم لباسمو در بیارم ک با کشیده شدن پوست کمرم نتونستم
ک: نمی تونم درش بیارم
ی: دستاتو ببر بالا
ک: چی؟
ی: زود باش
دستامو بردم بالا و تیشرتمو در اورد
و شروع کرد ب ضد عفونی کردن زخم کمرم
ک: تو قرار نیست بری اونجا ی کار دیگه برات دارم
ی: چ کاری؟
ک:.....
نظر یادتون نره❤
بخاطر اینکه دیر میزارم این یکی رو یکم طولانی تر نوشتم ببخشید حجم درسام زیاد شده امتحان های مستمر هم شروع شده بخاطر همین دیر ب دیر میتونم پارت ها رو بزارم😔💔
۱۶.۵k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.