با آن دوات ناب که زمزم مرکبش جبریل می نویسد از آن ح

با آن دواتِ ناب که زمزم مُرَکَّبش جبریل می نویسد از آن حُسن مطلبش

جبریل می نویسد از اوصاف مرتضی با آن زبان عرشی و خطِّ مُعَرَّبش

وصفش برون ز حدِّ گمان بشر نوشت با دست چینی از کلماتِ مُرتَّبش

آمیزه ای ز نام خداوند نام او محبوبِ ذوالجلال و مقام مقرّبش

نوشیده کائنات از آن ساغر علی نهج البلاغه را و شراب لبالبش

جز«پنج سالِ سبز» زمین و زمان چرا طاقت نداشتند ببینند منصبش

دل می برد ز عالم و آدم ابوالبشر شعر «ظَلَمتُ نَفسی»اش و ذکر یارب اش

تیغش چنان بلیغ و زبانش چنان رسا عالم به لرزه افتد اگر تر کند لبش

دست خدا و چشم خدا شرح لافتی ست تا سر چگونه جنبد از او عَمر و مَرحَبش

صد حیف کوچه کوچه مدینه ست و فاطمه ش یا عصر روز واقعه تنهاست زینبش

مانده ست یک سوار، سواری که آشناست تیغی به دست و پا به رکابست مرکبش
دیدگاه ها (۱)

بسم رب الحیدر.امام صادق علیه السلام فرمود:هفتاد هزار فرشته پ...

#السلام#علیک#یا#علی#ابن#ابیطالبشکر خدا مست می کوثرمشکر خدا ف...

...جنگ جمل.گُرگ آن روز شَبان بود و خیانت می کردشیخ با جوهر ت...

شعله و دود تا فلک می رفتکربلا هم سقیفه ای داردبه لبِ کُند تی...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط