از یه جایی به بعد ,
از یه جایی به بعد ,
دیگه منتظر معجزه نمیشینی تو زندگیت ...
دیگه صبر نمیکنی تا غول چراغ جادوت بیاد
و آرزوهایی که هر شب مرورشون میکردی و براورده کنه ...
کم کم دنجی اتاقتو ،
به گذروندن وقت پیش آدمای اون بیرون ترجیح میدی ...
شروع میکنی به کتاب خوندن ...
هرشب بدون دیدن ِ فیلم و سریال مورد علاقت
خوابت نمیبره ،
و اونقدر غرق رمانت میشی
که نمیفهمی کی اشک ریختی ،
کی خندیدی
و کی آفتاب طلوع کرده ...
لیوان شیر آخر شبت ،
تبدیل میشه به نسکافه و قهوه
که تا صب نگهت داره ،
و آدمای واقعی
جاشونو به یه سری ای دی و شماره تو گوشیت میدن ...
شاید یکم زود پیر شدیم :(
دیگه منتظر معجزه نمیشینی تو زندگیت ...
دیگه صبر نمیکنی تا غول چراغ جادوت بیاد
و آرزوهایی که هر شب مرورشون میکردی و براورده کنه ...
کم کم دنجی اتاقتو ،
به گذروندن وقت پیش آدمای اون بیرون ترجیح میدی ...
شروع میکنی به کتاب خوندن ...
هرشب بدون دیدن ِ فیلم و سریال مورد علاقت
خوابت نمیبره ،
و اونقدر غرق رمانت میشی
که نمیفهمی کی اشک ریختی ،
کی خندیدی
و کی آفتاب طلوع کرده ...
لیوان شیر آخر شبت ،
تبدیل میشه به نسکافه و قهوه
که تا صب نگهت داره ،
و آدمای واقعی
جاشونو به یه سری ای دی و شماره تو گوشیت میدن ...
شاید یکم زود پیر شدیم :(
۱.۰k
۰۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.