بردار دل از شیشه ی رازی که شکسته است
بردار دل از شیشهی رازی که شکستهاست
از آینهی چشمنوازی که شکستهاست
جز آه نمیآید از این قلب پر از درد
اینقدر مزن چنگ به سازی که شکستهاست
چون برکهی یخبسته پر از حسرتم ای ماه!
دل بی تو چو شبهای درازی که شکستهاست
این توبه که در لحظه پشیمانم از آن را
دیگر به شکستن چه نیازی که شکستهاست
تردید سزاوار دل عاشق من نیست
ای دوست مکن شک به نمازی که شکستهاست
از آینهی چشمنوازی که شکستهاست
جز آه نمیآید از این قلب پر از درد
اینقدر مزن چنگ به سازی که شکستهاست
چون برکهی یخبسته پر از حسرتم ای ماه!
دل بی تو چو شبهای درازی که شکستهاست
این توبه که در لحظه پشیمانم از آن را
دیگر به شکستن چه نیازی که شکستهاست
تردید سزاوار دل عاشق من نیست
ای دوست مکن شک به نمازی که شکستهاست
۸۶۹
۰۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.