صدای قدم هاشو میشنیدم که از اشپزخونه داشت میومد سمتم
صدای قدم هاشو میشنیدم که از اشپزخونه داشت میومد سمتم
خانم لی: پ.پسرو ا.ت کجاست
جین: زیرزمین
خانم لی: بهش رحم کن اون. اون امروز مریضه زنده نمیمونه
جبن:چه فرقی به حال من میکنه؟*سرد
خانم لی: جین این . این زیاده رویه اون یه دختره ضعیفه
خانم لی: بهش رحم کن
از رو میز بلند شدم
نمی دلم یکم براش سوخت
چت شده جین تو که از بوی خون و شکنجه کردن خوشت میومد
ام.اما اون یه دختره
رفتم سمت زیرزمین
لباسش قرمز بود
ویو ا.ت
هه اینجا چیکار میکنه میخواد منو تو این وضع ببینه حال کنه
صدای لرزونم بلند شد
ا.ت: ت.تسلیمت ن.نمیشم
دیگه نتوستم ویزی بگم یی هوش شدم
ویو جین
بی صدا شد فکر کنم بی هوش شد
جین: کافیه مکس
مکس:(تعظیم)
جین:ببرش تو اتاقش سعی کن بهوش بیاد بهوش اومد به خانم لی و بونگی بگو که بعد تمیز کردن اتاق نشیمن مرخص میشن
مکس:چشم قربان
ویو مکس
دستاشو باز کردمو برذنش تو قصر خانم لی با دیدنش بهت زده نگاهش کرد
بونگی اومد طرفم تا ا.ت رو بگیره
بونگی: ا.ت؟ا.ت؟حالت خوبه
خانم لی:چه . چه اتفاقی براش افتاده مکس؟
مکس: رئیس گفتن یعد تمیز کردن اتاق نشیمن مرخصید
خانم لی: پ.پس ا.ت چی
مکس: متاسفم چیزی دربارش نگفتن
خانم لی: م.من اینجا میمونم
صدای رئیس از پشت اومد
جین:گفتم امروز مرخصید یعنی مرخصید
خانم لی:بله
ویو ا.ت
اروم چشامو باز کردم کمرم درد میکرد
جای زخمام با باند بسته شده بود حتما کار خانم لی بود
اما کجاست پاشدم
از اتاق رفتم بیرون تو اشپز خونه هم نبودن
تو اتاقشم نگاه کردم اما نبودن داشتم
میگشتم دنبالشون که دیدم مکس داره میاد طرفم
مکس : بهوش اومدید؟
ا.ت:خانم لی کجاست؟
مکس:مرخصی
ا.ت:مرخصی؟
مکس: رئیس گفتن برای مهمنوی دوستاشون تنقلات و... اماده کنید امروز همه مرخصن شما باید پذیرا باشید
ا.ت:چ.چی؟تنها گیرم اودرتم اینجوری میکنه؟مگه من خواستم نوکرش شم
ا.ت:خب.خب کیا تو مهمونی هستن؟
مکس:پارک جیمین و کیم تهیونگ
ا.ت:پارک جیمین این همون پسرست؟
مکس:من باید برم
تعظیم کردم بهشو رفت
بس پارک جیمین داره میاد همون پسره ای که خانم لی گفت
اخجون
تمام درد کمرمو فراموش کردم خودمو جموجور کردم یک لباس پوشیدم تا زخمام دیده نشه
خانم لی: پ.پسرو ا.ت کجاست
جین: زیرزمین
خانم لی: بهش رحم کن اون. اون امروز مریضه زنده نمیمونه
جبن:چه فرقی به حال من میکنه؟*سرد
خانم لی: جین این . این زیاده رویه اون یه دختره ضعیفه
خانم لی: بهش رحم کن
از رو میز بلند شدم
نمی دلم یکم براش سوخت
چت شده جین تو که از بوی خون و شکنجه کردن خوشت میومد
ام.اما اون یه دختره
رفتم سمت زیرزمین
لباسش قرمز بود
ویو ا.ت
هه اینجا چیکار میکنه میخواد منو تو این وضع ببینه حال کنه
صدای لرزونم بلند شد
ا.ت: ت.تسلیمت ن.نمیشم
دیگه نتوستم ویزی بگم یی هوش شدم
ویو جین
بی صدا شد فکر کنم بی هوش شد
جین: کافیه مکس
مکس:(تعظیم)
جین:ببرش تو اتاقش سعی کن بهوش بیاد بهوش اومد به خانم لی و بونگی بگو که بعد تمیز کردن اتاق نشیمن مرخص میشن
مکس:چشم قربان
ویو مکس
دستاشو باز کردمو برذنش تو قصر خانم لی با دیدنش بهت زده نگاهش کرد
بونگی اومد طرفم تا ا.ت رو بگیره
بونگی: ا.ت؟ا.ت؟حالت خوبه
خانم لی:چه . چه اتفاقی براش افتاده مکس؟
مکس: رئیس گفتن یعد تمیز کردن اتاق نشیمن مرخصید
خانم لی: پ.پس ا.ت چی
مکس: متاسفم چیزی دربارش نگفتن
خانم لی: م.من اینجا میمونم
صدای رئیس از پشت اومد
جین:گفتم امروز مرخصید یعنی مرخصید
خانم لی:بله
ویو ا.ت
اروم چشامو باز کردم کمرم درد میکرد
جای زخمام با باند بسته شده بود حتما کار خانم لی بود
اما کجاست پاشدم
از اتاق رفتم بیرون تو اشپز خونه هم نبودن
تو اتاقشم نگاه کردم اما نبودن داشتم
میگشتم دنبالشون که دیدم مکس داره میاد طرفم
مکس : بهوش اومدید؟
ا.ت:خانم لی کجاست؟
مکس:مرخصی
ا.ت:مرخصی؟
مکس: رئیس گفتن برای مهمنوی دوستاشون تنقلات و... اماده کنید امروز همه مرخصن شما باید پذیرا باشید
ا.ت:چ.چی؟تنها گیرم اودرتم اینجوری میکنه؟مگه من خواستم نوکرش شم
ا.ت:خب.خب کیا تو مهمونی هستن؟
مکس:پارک جیمین و کیم تهیونگ
ا.ت:پارک جیمین این همون پسرست؟
مکس:من باید برم
تعظیم کردم بهشو رفت
بس پارک جیمین داره میاد همون پسره ای که خانم لی گفت
اخجون
تمام درد کمرمو فراموش کردم خودمو جموجور کردم یک لباس پوشیدم تا زخمام دیده نشه
۵.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.