تهیونک اوه می دونستم یه چیزی هست از همون روز اول از نگاه ...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ²⁵

تهیونک : اوه می دونستم یه چیزی هست از همون روز اول از نگاه کوک به ات فهمیدم از حسودی کردن کوک همه چی مشخص بود که عاشقشی ولی فکر نمی کردم ازدواج کرده باشین

کوک : خب حالا فهمیدی

تهیونگ : اره نگران نباش من ات رو مثل دوست خودم می دونم و عاشقش نیستم من کار دارم باید برم فعلا بای

تهیونگ رفت بیرون کوکم بلند شد رفت سمت ات جولوپای ات زانو زد دو تا دست ات رو با یکی از دستاش گرفت اون یکی دستشم صورت ات رو نوازش کرد

مامان کوک: ات راست می گه؟ پس چرا زنتو مجبور کردی بهت بگه رئیس به خاطر یه زن دیگه زدیش داخل انباری گذاشتی بخوابه خدمتکارش کردی اگه اون زنت بود این رفتار از تو بعیده تو جلوش با سوزنهوا ازدواج کردی و به سوزنهوا گفتی عشقم کوک

کوک : مامان اشتباه کردم واقعا متاسفم ات عشقم می شه منو ببخشی (الان انتظار داری دخترم با یه ببخشید ببخشتت😑😔)

مامان کوک : من تو رو اینجوری بزرگ کردم زن خودتو عذاب می دی اذیتش می کنی حق نداری به ات دست بزنی تو لیاقت ات و عشق ات رو نداری و ات رو کشید سمت خودش و دست کوک رو از ات جدا کرد ات سکوت کرده بود

کوک : مامان تو نمی تونی چیزی که مال منه رو ازم بگیری اون زن منه من شوهرشم اون خودش تصمیم می گیره ات بیا اینجا

ات : نمی خوام دیگه بسه هر چقدر عذابم دادی مامان اون منو تحدید کرده خانوادم رو می کشه من می خوام ازش طلاق بگیرم (عصبی دادو گریه )

مامان کوک : اروم باش دخترم خودم طلاقت رو می گیرم اون لیاقت تو رو نداره مامان باباتم نگران نباش من خودم حواسم هست کوک تو دیگه پسر من نیستس توقع نداشتم با زنت این کار رو کنی 😔😑😡

کوک : مامان اروم باش دخالت نکن ما زن شوهریم خودمون حلش می کنیم ات عزیزم بیا حرف بزنیم

ات : درباره چی ؟ چیزی مونده می خوای تحدیدم کنی 😭😡

کوک : نه عشقم من واقعا متاسفم می دونم هر چقدر بگم کافی نیست من خیلی کار ها که نباید می کردم و کردم من نمی دونم چم شده بود ات تو عشق منی انتظار ندارم ببخشیم اما من خود خواهم بدون تو نمی تونم لطفا بهم فرصت بده

ات : کوک تو تمام پل های برگشت و شکستی ببخشید مامان اما باید بگم یه نگاه به بدنم کن کبود شده همش زخمه با زور دارم راه می رم تو منو از لحاظ جسمی داغون کردی ولی بیشتر از اون قلبم رو خورد کردی بهم خیانت کردی با یکی دیگه ازدواج کردی و خانوادم رو تحدید کردی من ازت می ترسم دیگه هیچ چیز مثل قبل نمی شه کوک نه تو نه من تنها راه مون جداییه ما از اول اشتباه بودیم ازدواجمون اشتباه بود 😔😭😭

کوک : نه ازدواج ما هیچ وقت اشتباه نبود من با تمام وجودم عاشقت بودم هستم واقعا متاسفم عزیزم بهم فرصت بده جبران می کنم ولی من بدون تو نمی تونم اگه بری من تموم می شم

ات : دیگه برام مهم نیستی (سرد جدی)
دیدگاه ها (۴۷)

𝒑𝒂𝒓𝒕 ²⁶ ات : دیگه برام مهم نی...

یکی از دختر های خوشگل پرسیده بود :« کوک مگه عاشق ات نیست چرا...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ²⁴ چقدر عصبیه اگه هر ک...

𝒑𝒂𝒓𝒕 ۲۳ ات هم پشماش ریخته بود کوک ...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط