چقدر روزها رو انتظار میکشیدیم تا چرخ و فلک وارد کوچه

. . چقدر روزها رو انتظار میکشیدیم تا چرخ و فلک وارد کوچه هامون بشه و ما یکی یکی تو صف بایستیم تا نوبتمون بشه و اون انتظارِ چقدر شیرین بود. حالا بماند که گاهی چقدر دعوا میکردیم برای نوبت زودتر و چقدر از اون بالا با غرور به بچه هایی که تو صف ایستاده بودن نگاه میکردیم

#خاص
دیدگاه ها (۵)

شب بی ستاره من پره از بغض نبودنواژه ها همه غریبن، ندارن حس س...

گاهی از در تو بیا، بنشین کنار ِ او که نیستزُل در آیینه سلامی...

. مادر بزرگ می گفت دخترم توزندگی یاد بگیر به هیچکسی اعتماد ن...

.یادش بخیر چه روزایی غروبای تابستون که دلمون میگرفتبدو بدو م...

عشق قشنگمزندگی منتو شدی برام اون کسی که نگاه کردن توی چشاشو...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 13 " ا.ت : اوه اوه ، ...

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط