پارت دوم (عشقــ گمشده)
پارت دوم (عشقــ گمشده)
یهو گشنم شد _ باز که شکمو شدی؟ + آخه خونت بوی موز میده _ هی خدااا آخه من کی از دست این راحت میشم + هیچ وقت 😅🙂 یه چیز بپرسم _بله؟ + خبری از اعضا نداری؟ _😐😞 + چرا قیافت اینجوریه؟اتفاقی افتاده؟ _ راستش..... یه دو سه هفته ازشون خبری ندارم من الان طراحشون هستم اما بازم نتونستم ببینمشون نمیدونم چی شده +(پس حتما یه چیزی شده) _چیزی گفتی؟ + نه بیا بریم داخل دیگه ساعت هشته من گشنمه _ بیا بریم برات هرچی تو میخوری درست میکنم (عجب رفیقی 😍) + باشد کدوم اتاق برای منه؟ _ طبقه دوم آخرین اتاق+ مرسی رفتم داخل اتاق تا لباسام رو عوض کنم. همش فکرم درگیر اعضا بود. باید فردا برم کمپانی دیگه صبر نمیکنم. الان من پزشکم پس به عنوان پزشک میتونم برم البته زمانی که تو ایران بودن شماره یکی از منیجر هارو داشتم شاید اون کمکم کنه هییی 😕چیکار کنم _ هی نخود رفتی لباس عوض کنی یا لباس تولید کنی؟ + اومدمممممم «با داد» از پله ها اومدم پایین با صحنه ای که دیدم میخواستم غش کنم عجب غذاهایی 😍😍😍😍 +آشپزی کی یاد گرفتی تو؟_ دیگه دیگه. باهم هرچی تونستیم خوردیم خیلی خوشمزه بود من ظرفارو شستم و ماری ظرفا رو خشک کرد.بعد باهم نشستیم فیلم نگاه کردیم بین فیلم به دوستم گفتم +میخوام فردا باهات بیام کمپانی _ 😶😳جانم؟ + میخوام اونجا به عنوان پزشک کار کنم _ چرا؟ + از بی تی اس خبری ندارم باید ببینمشون اونا میشناسنم کمپانی قبول نکنه اعضا قبول میکنن که پزشکشون بشم _ نمیدونم خود دانی + فردا من رو ببر پیش یکی از منیجرشون _ باشد +چینجارو «واقعا» _ آره + ایول قربونت هردو خوابیدیم و صبح ساعت هفت و نیم بیدار شدم + هی تو نمیخوای بیدار بشی _ الان وایستا + وایستادم پاشو دیگه دیرت میشه _ ساعت چند؟+ 10 _ چی؟؟؟ + دروغ گفتم یه ربع به هشته پاشو صبحونه آماده کردم _ اه باشد اومدم wow این دیگه چیه خیلی خوشمزش + یاع یاع یاع کیف کردی؟ +بسه پاشو دیگه بریم دیر شد_ اومدم.
ببخشید کم بود
یهو گشنم شد _ باز که شکمو شدی؟ + آخه خونت بوی موز میده _ هی خدااا آخه من کی از دست این راحت میشم + هیچ وقت 😅🙂 یه چیز بپرسم _بله؟ + خبری از اعضا نداری؟ _😐😞 + چرا قیافت اینجوریه؟اتفاقی افتاده؟ _ راستش..... یه دو سه هفته ازشون خبری ندارم من الان طراحشون هستم اما بازم نتونستم ببینمشون نمیدونم چی شده +(پس حتما یه چیزی شده) _چیزی گفتی؟ + نه بیا بریم داخل دیگه ساعت هشته من گشنمه _ بیا بریم برات هرچی تو میخوری درست میکنم (عجب رفیقی 😍) + باشد کدوم اتاق برای منه؟ _ طبقه دوم آخرین اتاق+ مرسی رفتم داخل اتاق تا لباسام رو عوض کنم. همش فکرم درگیر اعضا بود. باید فردا برم کمپانی دیگه صبر نمیکنم. الان من پزشکم پس به عنوان پزشک میتونم برم البته زمانی که تو ایران بودن شماره یکی از منیجر هارو داشتم شاید اون کمکم کنه هییی 😕چیکار کنم _ هی نخود رفتی لباس عوض کنی یا لباس تولید کنی؟ + اومدمممممم «با داد» از پله ها اومدم پایین با صحنه ای که دیدم میخواستم غش کنم عجب غذاهایی 😍😍😍😍 +آشپزی کی یاد گرفتی تو؟_ دیگه دیگه. باهم هرچی تونستیم خوردیم خیلی خوشمزه بود من ظرفارو شستم و ماری ظرفا رو خشک کرد.بعد باهم نشستیم فیلم نگاه کردیم بین فیلم به دوستم گفتم +میخوام فردا باهات بیام کمپانی _ 😶😳جانم؟ + میخوام اونجا به عنوان پزشک کار کنم _ چرا؟ + از بی تی اس خبری ندارم باید ببینمشون اونا میشناسنم کمپانی قبول نکنه اعضا قبول میکنن که پزشکشون بشم _ نمیدونم خود دانی + فردا من رو ببر پیش یکی از منیجرشون _ باشد +چینجارو «واقعا» _ آره + ایول قربونت هردو خوابیدیم و صبح ساعت هفت و نیم بیدار شدم + هی تو نمیخوای بیدار بشی _ الان وایستا + وایستادم پاشو دیگه دیرت میشه _ ساعت چند؟+ 10 _ چی؟؟؟ + دروغ گفتم یه ربع به هشته پاشو صبحونه آماده کردم _ اه باشد اومدم wow این دیگه چیه خیلی خوشمزش + یاع یاع یاع کیف کردی؟ +بسه پاشو دیگه بریم دیر شد_ اومدم.
ببخشید کم بود
۳.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.