دیروز تو خیابون داشتم قدم میزدم یهو چشم افتاد ب یه ماشین
دیروز تو خیابون داشتم قدم میزدم یهو چشم افتاد ب یه ماشین گل کاری شده اول فکر کردم برای عروسیه رفتم جلوتر دیدم ماشین پسر جوانی رو دارن برا مراسم ختمش گل کاری میکنن حقیقتا همونجا بغضم گرفت یکی که ماشین رو آورده با گریه میگفت داداشم الان میخواست ماشینتو گل کاری کنیم برا عروسیت ن برای مرگت
داداش میدونی چند وقت بود همو ندیده بودیم و....
یاد این متن افتادم
به جای تاج گل بزرگی
که پس از مرگم برای تابوتم می آوری
شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
قدر همو بدونیم خیلی زود دیر میشه
داداش میدونی چند وقت بود همو ندیده بودیم و....
یاد این متن افتادم
به جای تاج گل بزرگی
که پس از مرگم برای تابوتم می آوری
شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
قدر همو بدونیم خیلی زود دیر میشه
۲۶.۷k
۱۴ دی ۱۴۰۱