۲۳پارت
۲۳پارت
《اسلحه 》
لارا:چی زن و شوهر
یون:بمیرمم همچین کار نمیکنم
دونگ ووک:پس بمیر خب داشتم میگفتم وقت گرفتم که یون بره لارا را سوپرایز کنه واسه تولده سی سالگیش
لارا:من بیست و هفت سالمه
دونگ ووک:برید توی دفترش من میکشمش بیرون شماهم مدارک رو انتقال میدین به فلش من
یون:نه اصلا من یدونه عمرا بجای شوهر این بیام
لارا:دلتم بخواد من به این جذابی
دونگ ووک:اوکی وقت برای پنج غروب برین این کارت منه لباس بخرید بیاید
بچه و لارا رفتن خرید و برای دونگ ووک پیام میومد که دارن کارت میکشن که دونگ. ووک علی شد و زنگ زد بهشون
دونگ ووک:چقد خرید میکنید یه لباس کاپلی که بیشتر نیست
یون :باش باش دیگه خرج نمیکنیم
《اسلحه 》
لارا:چی زن و شوهر
یون:بمیرمم همچین کار نمیکنم
دونگ ووک:پس بمیر خب داشتم میگفتم وقت گرفتم که یون بره لارا را سوپرایز کنه واسه تولده سی سالگیش
لارا:من بیست و هفت سالمه
دونگ ووک:برید توی دفترش من میکشمش بیرون شماهم مدارک رو انتقال میدین به فلش من
یون:نه اصلا من یدونه عمرا بجای شوهر این بیام
لارا:دلتم بخواد من به این جذابی
دونگ ووک:اوکی وقت برای پنج غروب برین این کارت منه لباس بخرید بیاید
بچه و لارا رفتن خرید و برای دونگ ووک پیام میومد که دارن کارت میکشن که دونگ. ووک علی شد و زنگ زد بهشون
دونگ ووک:چقد خرید میکنید یه لباس کاپلی که بیشتر نیست
یون :باش باش دیگه خرج نمیکنیم
۳.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.