حالا که رفته ای بیا

حالا که رفته ای بیا !
بیا برویم
بعد مرگت قدمی بزنیم . . .
ماه را بیاوریم
و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم
بعد
موهایت را از روی لبهایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لبهایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لبهایت . . .
لعنتی !
دستم از خواب بیرون مانده است . . .

#لعنتی
دیدگاه ها (۳)

تکیه گاهم نشدی , جور تو را باد کشید ...بی کسی ذهن مرا تا غزل...

دل* تنگم....به قاعده ی یک سفر ،پر از جاده*...پر از فاصله...ب...

مگذار ز ابریشم من حلّه ببافنددر پیله‌ی من حسرت پروانه شدن بو...

امروز دست "یادت" را گرفتم و به کافه ای در مرکزی ترین نقطه شه...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

⁨⁨⁨حقیقت تلخ یک شبِ فراموش‌شدهمن خسته‌تر از آن بودم که حتی ب...

این آخرین بار است که آبادی تمام شهر ها را درون چشم هایت میبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط