پارت ۶۰
#پارت_۶۰
رفتم جلو تر...ازش رد شدم...برگشتم...داشت نگام میکرد...برگشتم...داشت نگام میکرد...برگشتم سمتش...روبروش وایسادم...کارام دست خودم نبود...ولی آرتینو بغلش کردم...منی که الان داشتم به تانیا میگفتم اسمشو نیار داشتم بغلش میکردم...دستشو آروم گذاشت رو کمرم...ازش جدا شدم
+آنا
+بلع
+من...من.
بغضش گرفته بود...
+آرتین....خیلی به من بد کردی...خیلی نامردی...خیلی...تو عاشق بودی...نه تو عاشق بودی؟...بدم میاد ازت
رفتم سمت ویلا..هرچی ام صدام کرد برنگشتم...رفتم تو اتاق تینا بیدار بود...تانیا ولی رفته بود....
+کجا بودی؟
_تو حیاط...چی میخواستی بهم بگی گفتی شب میگم؟
+آها...میگم...بین تو و....بین تو و یاشار چیزیه؟
بلند زدم زیر خنده
+وای تینا...خعلی ضایع یاشارو دوس داری...
_عه نخیرم...کی گفته
+خودت داری میگی!
خب...مث اینکه واقعا واسه یاشار باید آستین بزنم بالا...
صبح که بیدار شدم حالت تهوع و سرگیجه داشتم....قرص خوردم تا بهتر شم...رفتم پایین...همه داشتن صبحونه میخوردن...منم به زور یاشار دو لقمه خوردم...میخواستن برن خرید...اصلا حوصله نداشتم..حالمم خوب نبود...ولی الما و تینا خیلی اصرار میکردن...رفتم بالا که حاضر شم...داشتم آرایش میکردم که احساس کردم دارم بالا میارم....سریع رفتم تو دسشویی...وای خدا حالم خیلی بد بود...داشتم میمردم...بچه ها پشت در،در میزدن
+خوبم بچه ها خوبم
درو باز کردم...آرتین سریع گفت
+حاضر شو بریم دکتر
بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم:نمیخواد....خوبم
یاشار:رنگت پریدع آنا بیا بریم
+نمیخوام یاشار
+چیزی خوردی؟
همه رفته بودن و فقط آرتینو یاشار وایساده بودن اونجا
+آنا
+ها
+میگم چرا اینجوری شدی؟...مسموم شدی؟
+نه عصبیع
بدون نگاه کردن به آرتین...نکاه نگرانشو حس کردم...اومد جلوتر
+یاشار تو با یچه ها برو من میبرمش دکتر
+نه خودم میبرمش
+مسئولیت اینجا با منه...وظیفهٔ منم هست که ببرمش
انقد حالم بد بود که اصلا توان مخالفت نداشتم...از دل درد گریع میکردم...یاشار زیر بغلمو گرفت و منو برد تا ماشین...سوار ماشین آرتین شدم و ارتینم گازشو گرفت تا بیمارستان...دستمو گرفت تا زمین نخورم...دکتر گفت باید سرم بزنم...رو تخت خوابیدم و پرستار برام سرمو زد...چهل دقیقع بعد پرستار اومد سرمو کشید
+عزیزم چند دقیقه دراز بکش ممکنه سرت گیج برع
سرمو تکون دادم...پرستار رفت و ارتین اومد...تیپش تو حلقم....اومد سمتم
+بهتری؟
خیلی سرد جواب دادم
+آره
دیدم به گردنم خیرع شده...دستشو آورد جلو....پلاک ونیکاد و گرفت دستش خلقه رو هم انداخته بودم تو زنجیر
+خوشگله
+مرسی
هه اگه اونشب اون کثافت کاریو نمیکردی الان گردنبند گردن خودت بود...حلقه هم دستتت..کم کم پاشدم...ارتین بازومو گرفت و منو نشوند تو ماشین...رفتم تو ویلا...داشتم از پله ها میرفتم بالا که دستم کشیدع شد
+آنا وایسا
_میخوام بخوابم
+دلیل این رفتارات چیه؟....تو که هیچی نمیدونی..
_چیو باید بدونم....دلیل نامزدی تو با دلینا رو...دلیلشو میدونم...تنوع طلبی تو...اینکع میخواستی فقط از من استفاده کنی....خدا به دادم رسید که زود تمومش کردی...وگرنه الان....
با ضربه ای که تو صورتم خورد لال شدم...سرمو آوردم بالا...چشمای سرخ آرتینو دیدم
+حواست باشه چی از دهنت در میاد...من هرچی باشم،بی شرف و لاشی نیستم
جیغ زدم+ازت متنفرم آرتین....متنفرم...
دوییدم تو اتاقم...انقد گریع کردم که خوابم برد...چشمامو که باز کردم...یاشارو بالا سرم دیدم
+سلام عزیزم...بهتری؟
_اره
+چقد خوابیدی!
_برا سرممه
+گرسنت نیست؟
_نع
+پاشو پس داریم با بچه ها میری لب دریا.....گیتارتم بیار
_باشه الان آماده میشم
یاشار رفت بیرون...جلو آینه وایسادم...یا خدا قیافمو...تپ اون قیافهٔ رنگ پریده،کبودی سمت راست صورتم خیلی تو چشم بود...عجیبه که یاشار چیزی نگفت...یه عالمه کرم زدم به صورتم...ولی بازم مشخص بود.ولش کن دیگه...چیکارش کنم....یه بولیز استین کوتاه که روش عکس یه اسکلت بود و پوشیدم...یه سوییشرت شلوار مشکی و کلاه کپی کع از آرتین گرفته بودم...گیتارمو ورداشتم و رفتم سمت لب دریا
(دوستان یه چیزی بگم راجع به پارت بعد....اگه میخواید واقعا حس و حالشونو درک کنید...آهنگایی که تو پارت بعد میگیم رو گوش بدید)
رفتم جلو تر...ازش رد شدم...برگشتم...داشت نگام میکرد...برگشتم...داشت نگام میکرد...برگشتم سمتش...روبروش وایسادم...کارام دست خودم نبود...ولی آرتینو بغلش کردم...منی که الان داشتم به تانیا میگفتم اسمشو نیار داشتم بغلش میکردم...دستشو آروم گذاشت رو کمرم...ازش جدا شدم
+آنا
+بلع
+من...من.
بغضش گرفته بود...
+آرتین....خیلی به من بد کردی...خیلی نامردی...خیلی...تو عاشق بودی...نه تو عاشق بودی؟...بدم میاد ازت
رفتم سمت ویلا..هرچی ام صدام کرد برنگشتم...رفتم تو اتاق تینا بیدار بود...تانیا ولی رفته بود....
+کجا بودی؟
_تو حیاط...چی میخواستی بهم بگی گفتی شب میگم؟
+آها...میگم...بین تو و....بین تو و یاشار چیزیه؟
بلند زدم زیر خنده
+وای تینا...خعلی ضایع یاشارو دوس داری...
_عه نخیرم...کی گفته
+خودت داری میگی!
خب...مث اینکه واقعا واسه یاشار باید آستین بزنم بالا...
صبح که بیدار شدم حالت تهوع و سرگیجه داشتم....قرص خوردم تا بهتر شم...رفتم پایین...همه داشتن صبحونه میخوردن...منم به زور یاشار دو لقمه خوردم...میخواستن برن خرید...اصلا حوصله نداشتم..حالمم خوب نبود...ولی الما و تینا خیلی اصرار میکردن...رفتم بالا که حاضر شم...داشتم آرایش میکردم که احساس کردم دارم بالا میارم....سریع رفتم تو دسشویی...وای خدا حالم خیلی بد بود...داشتم میمردم...بچه ها پشت در،در میزدن
+خوبم بچه ها خوبم
درو باز کردم...آرتین سریع گفت
+حاضر شو بریم دکتر
بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم:نمیخواد....خوبم
یاشار:رنگت پریدع آنا بیا بریم
+نمیخوام یاشار
+چیزی خوردی؟
همه رفته بودن و فقط آرتینو یاشار وایساده بودن اونجا
+آنا
+ها
+میگم چرا اینجوری شدی؟...مسموم شدی؟
+نه عصبیع
بدون نگاه کردن به آرتین...نکاه نگرانشو حس کردم...اومد جلوتر
+یاشار تو با یچه ها برو من میبرمش دکتر
+نه خودم میبرمش
+مسئولیت اینجا با منه...وظیفهٔ منم هست که ببرمش
انقد حالم بد بود که اصلا توان مخالفت نداشتم...از دل درد گریع میکردم...یاشار زیر بغلمو گرفت و منو برد تا ماشین...سوار ماشین آرتین شدم و ارتینم گازشو گرفت تا بیمارستان...دستمو گرفت تا زمین نخورم...دکتر گفت باید سرم بزنم...رو تخت خوابیدم و پرستار برام سرمو زد...چهل دقیقع بعد پرستار اومد سرمو کشید
+عزیزم چند دقیقه دراز بکش ممکنه سرت گیج برع
سرمو تکون دادم...پرستار رفت و ارتین اومد...تیپش تو حلقم....اومد سمتم
+بهتری؟
خیلی سرد جواب دادم
+آره
دیدم به گردنم خیرع شده...دستشو آورد جلو....پلاک ونیکاد و گرفت دستش خلقه رو هم انداخته بودم تو زنجیر
+خوشگله
+مرسی
هه اگه اونشب اون کثافت کاریو نمیکردی الان گردنبند گردن خودت بود...حلقه هم دستتت..کم کم پاشدم...ارتین بازومو گرفت و منو نشوند تو ماشین...رفتم تو ویلا...داشتم از پله ها میرفتم بالا که دستم کشیدع شد
+آنا وایسا
_میخوام بخوابم
+دلیل این رفتارات چیه؟....تو که هیچی نمیدونی..
_چیو باید بدونم....دلیل نامزدی تو با دلینا رو...دلیلشو میدونم...تنوع طلبی تو...اینکع میخواستی فقط از من استفاده کنی....خدا به دادم رسید که زود تمومش کردی...وگرنه الان....
با ضربه ای که تو صورتم خورد لال شدم...سرمو آوردم بالا...چشمای سرخ آرتینو دیدم
+حواست باشه چی از دهنت در میاد...من هرچی باشم،بی شرف و لاشی نیستم
جیغ زدم+ازت متنفرم آرتین....متنفرم...
دوییدم تو اتاقم...انقد گریع کردم که خوابم برد...چشمامو که باز کردم...یاشارو بالا سرم دیدم
+سلام عزیزم...بهتری؟
_اره
+چقد خوابیدی!
_برا سرممه
+گرسنت نیست؟
_نع
+پاشو پس داریم با بچه ها میری لب دریا.....گیتارتم بیار
_باشه الان آماده میشم
یاشار رفت بیرون...جلو آینه وایسادم...یا خدا قیافمو...تپ اون قیافهٔ رنگ پریده،کبودی سمت راست صورتم خیلی تو چشم بود...عجیبه که یاشار چیزی نگفت...یه عالمه کرم زدم به صورتم...ولی بازم مشخص بود.ولش کن دیگه...چیکارش کنم....یه بولیز استین کوتاه که روش عکس یه اسکلت بود و پوشیدم...یه سوییشرت شلوار مشکی و کلاه کپی کع از آرتین گرفته بودم...گیتارمو ورداشتم و رفتم سمت لب دریا
(دوستان یه چیزی بگم راجع به پارت بعد....اگه میخواید واقعا حس و حالشونو درک کنید...آهنگایی که تو پارت بعد میگیم رو گوش بدید)
۹.۴k
۱۰ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.