یه وقتایی تو زندگی هست که خسته میشی داری میدویی و مید

یه وقتایی تو زندگی هست که خسته می‌شی. داری می‌دویی و می‌دویی و می‌دویی با تمام سرعتت! اما یهو کم میاری. یهو خسته می‌شی. یهو می‌بُری!
وسط راه، وسط دویدن، وسط فرار کردن، کم میاری. وایمیستی. دست می‌کشی از فرار کردن.
با خودت می‌گی خب که چی؟!
می‌ایستی و بس می‌کنی فرار کردن از حقیقت‌و! می‌ایستی و می‌ذاری حقیقت دستت‌و بگیره و ببره با خودش. ترجیح می‌دی وایسی و باهاش روبرو شی و فقط بذاری همه چی تموم شه...

#ستایش_قلب_سربی
#دلنوشته #خاص #خاصترین
#عاشقانه #دلنوشته_های_من
دیدگاه ها (۰)

ولی تو بودنت خیلی قشنگه اخه؛هرچقدرم که دور نشسته باشی ازمهرچ...

حرف ناگفته زیادست ولی میگذریمآمد و برد و زد و خورد حلالش باش...

#دل نوشتهعذابم می دهد هی گریه، در شبهای دلتنگیو باران میزند ...

مَن‌هیچوَقت‌تــٌوزِندگٖیمبہ‌اندازه‌؎ِوقتۍٖکه‌خودمُ‌به‌طـٌ♡سِ...

Dark Blood p5

سناریو

..love or lust.. Part28

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط